ʏᴇʟʟᴏᴡ

8.5K 1.3K 1.7K
                                    

D'S POV :

ʏᴇʟʟᴏᴡ

متن چک نشده!

2 هفته قبل :

جلوی تلویزیون نشست و بدون اینکه تصمیمی برای دیدن فیلمی داشته باشه روشنش کرد و پاپ کورنش تقریبا قبل از انتخاب فیلم تموم میشد!

هیچوقت نمی‌دونست چطور بین خوراکی ها و فیلم تعادل برقرار کنه، اونا همیشه همون اول کار خورده میشدند...

دونه سفید رنگ ذرت رو توی دهنش گذاشت و در خالی که خلاصه فیلم ها رو میخوند چشم هاش رو باریک کرد بخاطر نبود عینکش آه کشید و این تنها کاری بود که میتونست انجام بده چون در حال حاضر عینکی نداشت!

عینک توی تصادف شکسته بود درست مثل سرش!

کمی روی کاناپه نرم جا به جا شد و پتو رو دور خودش پیچید...

دو روز گذشته درست شبیه حالت خواب و بیداری گذشته بود!

همه چیز واقعی اما در عین حال غیر قابل باور بود!

غیر قابل باور بود که با یک مرد تقریبا متأهل اورال سکس داشته و غیر قابل باور بود که بعدش تصادف کرده!

غیر قابل باور بود که بعد از خودش بلافاصله اتفاق عجیبی برای تهیونگ افتاده و غیرقابل باور بود وقتی دوستش روز گذشته باهاش تماس گرفت و بهش درباره رابطه اش با جئون جونگ کوک گفت!

همه چیز به طرز سرسام آوری عجیب شده بود و جیمین درست همونجا روی کاناپه نشسته بود و با صورتی که هیچ اثری از روح و نشاط درونش نداشت به صفحه تلویزیون خیره شده بود!...

قلبش درد میکرد!

قلبش بخاطر عشق گناه آلودش به درد اومده بود، قلب درون سینه اش از دلتنگی به سینه میتپید و ذهنش با هر تپش ممنوع بودن این عشق رو بهش یادآور میشد!

سعی کرد روی فیلمی که بار ها و بار ها دیده تمرکز کنه تا حتی شده برای لحظه ای همه چیز رو فراموش کنه!

و درست در دقایق پایانی فیلم بود که بلاخره تونست کمی تمرکز کنه صدای تلویزیون رو بیشتر کرد و پتو رو بیشتر دور خودش پیچید!

اون قسمت برای همیشه قسمت مورد علاقه اش میموند!

_ پس وقتی که زمانش فرا برسه اون پسر باید بمیره؟

مرد مو مشکی خسته تر از هر زمان دیگه ای پرسید!

+ بله... بله... باید بمیره!

ریش سفید به سختی جواب داد!

_ تو اون رو زنده نگه داشتی تا بتونه توی زمان مناسب بمیره! تو اون رو درست مثل خوکی که برای ذبح شدن آماده میشه بزرگ کردی؟

  𝐃é𝐣à 𝐯𝐮  | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now