2-Five years of life

189 57 32
                                    

از نیمه شب که از خواب بیدار شده بود تا همین حالا که خورشید توی آسمون ظاهر شده، محوه تماشای اون پسر چشم بنفش مونده.

زانوهاش رو بیشتر تو دلش جمع کرد و به پسر خیره شد.

چهار دست و پا سمتش رفت، دستشو روی کمرش کشید: آقای برام یه نوشیدنی بگیر، بیدارشو!

پسر با حس سوزش پوست کمرش هیسی از درد کشید و دوباره به خواب رفت.

دوباره سرجاش برگشت و از پنجره به بیرون خیره شد؛ ساختمون های بلند که از دور همشون نقره‌ای بودن، درختای ساحل، حتی میتونست قسمتی از ساحلو ببینه.

با به یاد آوردن اینکه زینش قهر کرده، چشماش با سرعت برق پر شد!

حس سنگینی شدیدی داشت، قطرهای اشکش انگار باهم مسابقه داشتن.

از جاش بلند شد و با دستای لرزون لباساش رو پوشید و از در بیرون رفت.

از روی شیشه خوردهای رو زمین رد شد و راهشو کشید و رفت.

قطرهای اشکش انگار باهم مسابقه گذاشته بودن، ابرای خاکستری رنگ تموم آسمون رو پر کرده بودن.

اینجوری نمیتونست ادامه بده!
اون به زین نیاز داشت!
اون به اون پسر برای نفس کشیدن، برای دیدن دنیا، برای ادامه دادن احتیاج داشت.

با دیدن کوچه‌ی باریکی که پر از کیسه های سیاه و بوگندو بود، سمت کوچه دوید و اسم زین رو فریاد زد.

*هی رفیق آروم باش تازه شیش صبحه!
به عقب برگشت و کسیو ندید.

*اینجا، این بالا!
سرشو بلند کرد و به مرد مو فرفری که از پنجره‌ی اتاقش اویزون شده بود نگاه کرد.

با امیدواری به زیر پنجره نزدیک شد: آقا شما یه پسر با چشمای عسلی و موهای سیاه ندیدید؟

مرد گازی محکمی به ساندویچش زد، همون‌جوری با دهن پر جواب داد: ماه گرفتگی هم داشت؟

_اره اره!
مرد دستی به صورتش کشید: من آدمای زیادی رو با این مشخصات میشناسم!

لیام با صدای لرزونش داد زد: یعنی جدیدا پسرای چشم عسلی با ماه گرفتگی اینقدر زیاد شدن که پسر من بینشون گم شده؟

با دو از کوچه بیرون زد، احساس می کرد روحش داره درد می‌کشه فوری گوشیش رو از جیبش بیرون کشید.

با گرفتن شنیدن صدای هستی توی گوشش بی معتلی زیر گریه زد: نیستش! همجا نیستش!

دختر بیچاره هول شده گوشیو رو اسپیکر گذاشت: لیام آروم باش، بگو ببینم کی نیست؟

لیام روی زمین کنار خیابون نشست و دماغش رو بالا کشید: زینم نیست، نباید ناراحتش میکردم!

هستی چشماشو بست و دستشو روی سرش گذاشت مثله هرباری که اون پسر بهش زنگ میزد، حس عذاب وجدان تموم ذهنش رو درگیر می‌کرد.

Nyctophile"2"Where stories live. Discover now