Eleven

903 192 9
                                    

البته که سفرمون بدون نتیجه نبود. همون لحظه ایی که روی زمین هاگوارتز فرود اومدیم، گیر افتادیم. خوشبختانه فقط مکگونگال بود که مچمونو گرفت، پس بجای چهار باری که باید تنبیه میشدیم فقط یه شنبه رو تنبیه شدیم.

صبح اون شنبه قبل اینکه برای تنبیه به کلاس فرستاده بشیم، دراکو رو برای صبحانه توی سرسرا ملاقات کردم. تو کلاس روبه روی هم نشستیم و منتظر دستورات مکگونگال شدیم.

پروفسور روبه روی کلاس ایستاد و منتظر بقیه شد تا وارد شن. چند نفر دیگه هم بودند. بیشتر اسلیترینی ها، اما چند نفر دیگه از بقیه گروه ها بودند.

"خب دانش اموزها. معمولا من تکالیف های مخصوصی برای تنبیه اتون دارم اما امروز بنظر میرسه که ندارم‌. پس امروز اجازه میدم که درس بخونید. اگر حرف میزنید باید خیلی سریع باشه. تنبیه ساعت چهار تموم میشه."

وقتی مفهموم شد که مکگونگال حرف هاشو تموم کرده، اتاق از پچ پچ ها منفجر شد. من و دراکو هم شاملشون میشدیم.

تصمیم گرفتیم که روی مقاله معجون هامون کار کنیم اگرچه که واسه چند روز دیگه بود. وقتی کار میکردیم، درباره هر چیز و همه چیز حرف میزدیم. وقتی که نزدیک ظهر شد، کاغذ هامون تموم شده بودند و کار دیگه ایی نداشتیم که انجام بدیم.

وقتی مکگونگال داشت گشت زنی میکرد بهش گفتم:"پروفسور مطمئنید که اینجا کاری نیست که نیاز باشه انجام بدیم؟ همه کارهای ضروریمونو تموم کردیم."

یه انگشتشو روش چانه اش گذاشت و فکر کرد.

لبخندی زد:"توی دفترم یه سری پوشه هستن که باید طبقه بندی بشن. اگر زود انجامشون بدید، آزادید که برید."

سرمونو تکون دادیم اما دست به کلید با سرعت به دفترش رفتیم. فکر می‌کنی توی یه مدرسه جادوگری، قفل های جادویی روی همه چیز هست اما ظاهراً نیست. وقتی قفل دفتر باز شد، داخل شدیم و شروع کردیم به طبقه بندی.

"تو روی A تا M کار میکنی و منم روی M تا Z؟ خوبه؟"

دراکو لبخند زد.سرمو تکون دادم و دو نیمه مخالف اتاقو جدا کردیم. پوشه ها وسط اتاق ریخته بودن. پوشه هامونو برداشتیم و مساوی چیدیم. وقتی که داشت تموم میشد،  فقط سه تا مونده بود. هنوز حسشو نداشتیم که دفترو ترک کنیم پس روی میز نشستیم و حرف زدیم.

دراکو پوزخندی زد و با افتخار به خودش گفت:"سریع تمومش کردیم."

خندیدم و سرمو تکون دادم.

"توی یکی از پوشه هام، درباره وضع ما توضیح داده بود."

بلند شد و یه پوشه 'R' رو برداشت. طلسم ردوسوس روی برچسب پوشه نوشته شده بود. با باز کردنش، طلسم رو توضیح میداد ، چطور شروع شده و چطور متوقف میشه و معنیش.

طلسم ردوسوس
طبقه بندی: عشق

طلسم ردوسوس خلق شده است تا اشخاص حقیقی بهم نزدیک و عاشق بشوند. جفت هدف افکار همدیگر را خواهند شنید تا زمانیکه هشت روز از اولین بوسه اشان بگذرد. بعد از آن، توانایی های جفت کاهش خواهد یافت تا زمانیکه دیگر نتوانند افکار همدیگر را بشنوند.

ردوسوس با احتیاط قالب میشد‌. فردی که طلسم را قالب میکند باید خیلی ساده آن را زمانی قالب کند که همزمان به آن دو نفر فکر میکند یا به وسیله نگاه کردن به عکسی از آن دونفر. معمولا از یک فاصله اما همچنین میتواند از نزدیک هم قالب شود. این فقط روی جفت هدفی تاثیر میگذارد که بر همدیگر نقره احساساتی داشته باشند تا شروع شود. در غیر اینصورت نتیجه طلسم معکوس خواهد شد و جفت هدف هردو از همدیگر متنفر میشوند.

بعد از اینکه خواندن پوشه رو تموم کردیم، کنار گذاشتیمش و به همدیگه نگاه کردیم.

پوزخندی زدم:"حالا تنها کاری که باید بکنیم اینکه بفهمیم چه کسی طلسم رو ایجاد کرده. پولمو روی رون و هرماینی شرط میبندم."

دراکو سرشو  به علامت منفی تکون داد

"چرا اون دوتا نباشن؟"

"وقتی قضیه رو بهشون گفتیم اون ها هم به اندازه ایی که ما شوکه بودیم، شوکه بودن. نیازه بهت یادآوری کنم که هرماینی میخواست هردوتامونو بکشه برای اینکه دوست شدیم؟ من روی جینی و لونا شرط میبندم. یا بلیز و پنسی."

دراکو فکر کرد و من سرمو تکون دادم.

متوقف شد:"صبر کن."

دوباره بهش نگاه کردم و یه ابرومو بالا انداختم. یهویی با هم یه فکر مشابه کردیم، حتی بدون طلسم.

'نکنه کار یه پروفسوره؟'

Strange [Drarry Persian Translation]Where stories live. Discover now