🍷part 2🍷

308 29 2
                                    

به بابام گفتم که میرم اتاقم حوصله مهمونی ندارم داشتم از پله ها داشتم میرفتم بالا که یه نفر دهنمو گرفت تا اومدم چیزی بگم که دم گوشم با صدای بمش گفت

تیهونگ:هیش ساکت نمیخوای تو که نمیخای جون پدر عزیزتو تو خطر بندازی؟

صبر نکردم محکم هلش دادم و بدو بدو کردم توی اتاقم اما اون سرعتش بیشتر از من منو گرفت تا اومدم جیغ بزنم هیچی نفهمیدم چشمام سیاهی رفت

از زبون تیهونگ

تیهونگ:جیمین برقا رو قط کن گرفتمش کوک زود باش فرار کن

جیمین و کوک:اوکی

خوب بریم لیتل کوچولو کلی باهات کار دارم بزار ببینم بابای قهرمانت میتونه تو رو از دست من نجات بده یا نه صدای تیر تفنگ بلند شد اوه کارت عالی بود کوک فوری برقا قطع شد رزالین رو بردم بیرون سوار ماشینش کردیم

جیمین:بریم که قرار بهمون کلی خوش بگذره

کوک:زود باش عوضی زود باش

.
.
.
.
رسیدیم عمارت رزالین رو براید استایل بغل کردم بردم اتاق شکنجه  دستو پاهاشو بستم به تخت چون خواب بود برای همین فوری روش خیمه زدم

تیهونگ:خیلی خوشگلی میدونستم زود باباتو بکشم اما میخوام یکمی عذابش بدم بعد تیتل کوچولو
لبای خوشگلو قرمزشو محکم بوسیدم و از روش بلند شدم
.
.
.
.
از زبون رزالین
بیدار شدم من ...من کجام اینجا کجاست یاد دیشب افتادم که شروع کردم به دست و پا زدن در باز شد یه پسره اومد تو موهاش سیاه و بود چشماش سیاه و خوشگل پوستش سفید لبای که به کبودی میزد و دستای کشیده اش

تیهونگ:زیبای خفته از خواب بیدار شدن هاا

رزالین:تو ...تو کی هستی از من چی میخوای هاااااا چرا منو اوردی اینجا چرا دست و پاهامو بستی ولم کنننننن

تیهونگ:هه ولت کنم نچ نچ بیبی ما کلی کار داریم باهم اونم زیاد الان بازم می خوابی چون زیادی داری جیغ جیغ میکنی دوست دارم صدای جیغاتو بشنوم

سوزنی رو آورد بزنه به دستم

رزالین:جیغغغ ولم کنننن
زد به دستم بازم نفهمیدم چی شد از هوش رفتم

تیهونگ:این جیغات بمونه واسه بعد چون الان نمیخوام از اتاق اومدم بیرون که جیمین رو دیدم

جیمین:چیشد سوزنو بهش زدی

تیهونگ:اره زدم الان خوابه خوابه

جیمین:خوبه پس بیا بریم یه سر بار بادیگارد ها اینجان بیا بریم

تیهونگ:اه گفتی باشه بریم یکم خوش بگذرونیم 
.
.
.
ادامه دارد.....
سلام عشقای من اینم پارت دوم امیدوارم خوشتون بیاد و ووت کنید اوکیه 💜💜

🥂Restart🥂Where stories live. Discover now