♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
پوستر از لطف FTME عزیزه❤😍
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
سلااام😍
حال دلتون خوش❤ اوضاع بر وفق مراد😌🤩هیوا! تولدت مبارک😍🤩
همراه همه ی حالات شادی و غمم به دنیا اومدنت مبارکم باشه😘❤
تو برای من، هیونگی برای سهون!
دوستت دارم❤ ۷۶۲۲ کلمه تقدیم به خود خودت❤────━━━━━━────
(۲۰ سال بعد از تولد/ اولین تلنگر)
بی توجه به اطرافش شیشه های قد و نیم قد عصاره ی گیاه ها و پودرهای خشک شده اشون رو توی کیف دوشی کوچکش جاسازی می کرد. تمام چند ماه گذشته رو مشغول جمع آوری و تهیه اشون بود به طوری که هیچ برگ سالمی به درختچه های کوتاه اتاقش باقی نموند. اگر دیگه نمیتونست اتاقش رو داشته باشه، می شد یادگاری هایی با خودش ببره. با دقت هرکدوم از شیشه ها و نوشته های روش رو چک می کرد و می خوند که چیزی رو جا نذاره. با صدایی شوکه تو جاش پرید و شیشه ای که تو دستش بود از فاصله ی کمی روی میز افتاد.
-کمک نمیخوای؟نفسش رو پر حرص بیرون داد و شیشه ی رو قبل از سقوط آزاد روی زمین، تو هوا گرفت. وقتی از سالم بودنش مطمئن شد، به عقب برگشت و چشم غره ای به مرد پشت سرش رفت:
•هیونگ! فقط همه چیز رو خراب نکن ، کمک نخواستم!خنده ی کوتاه مرد، قبل از کلماتش تو اتاق پیچید:
-هی... بیا و خوبی کن! جدیدا گاهی یادت میره باید بهم احترام بذاری...
YOU ARE READING
𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥 𝐃𝐢𝐚𝐦𝐨𝐧𝐝
Fantasy•عنوان | الماس سلطنتی •کاپلهای اصلی | کایهون، چانبک •کاپلهای فرعی | کریسهو، [؟؟!!] •ژانر | فانتزی [اُمگاورس، ومپایر]، رُمنس، انگست، اسمات، امپرگ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا •خلاصه: بین فشار جنگ و تاریکی کینه، کودکی متولد شد! جنگی که با...