"مقدمه و معرفی"

685 103 84
                                    


"𝙍𝙪𝙨𝙨𝙞𝙖𝙣 𝙍𝙤𝙪𝙡𝙚𝙩𝙩𝙚"
"رولت روسی"

خلاصه:

🔻تو‌ شبی که سرگرد جئون جونگکوک، خسته از یک عملیاتِ نظامیِ سخت به خونه برمیگرده تا آخر شبش رو تو آغوشِ بهشتیِ پسرِ دوست داشتنیش صبح‌ کنه، فاجعه‌ای اتفاق می‌افته که هرگز پیش بینیش هم نمیتونست بکنه.

🔺سرگرد جئون درست وقتی که فکر میکرد قراره بهترین شب زندگیش رو تو آغوشِ پارک جیمینش بگذرونه، به اجبارِ تقدیر، اسلحه ای با یک گلوله تو دستش قرار میگیره و اینجاست که بازیِ رولتِ روسی بین دو نفر که دیوانه وار همدیگه رو دوست دارن شروع میشه!

🔻اما چی‌میشه اگر سرنوشت تو یک شبِ نفرت انگیز، دو پسری که دیوانه وار همدیگه رو دوست دارن، مقابل همدیگه قرار بده و مجبورشون کنه تا برای نجات جونِ همدیگه، اسلحه‌هاشون رو برای هفت بار تو قلبِ همدیگه شلیک کنن و رولتِ روسی بازی کنن؟

🔺همیشه تو بازیِ راشن رولت این سوال مطرح میشه که در نهایت اسلحه تو دست کی و به سمت قلب کی شلیک میشه؟ کی در نهایت برنده این بازیِ شانس میشه؟ آیا هردو میتونند در انتهای این بازیِ هفت گانه، جونِ سالم به در ببرند؟

.
.
.
.

بخشی از فیک:

❌بخشی از فیک:

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_آه خدای من..چه جوری میتونم بهت شلیک کنم جیمین؟

ریزش بی صدای اشک از چشم های خونگرفته‌ی جونگکوک، تمومی نداشت. هربار بلندتر از بار قبل هق میزد و‌ ترسش از بابت از دست دادن پسر بیست و سه سالش رو با اسلحه ای که به سمتش نشونه رفته بود، توی صورتش سیلی میزد:

_اگر این دفعه پر باشه چی؟ اگر بهت شلیک بشه چی؟ خودمو به خاطرش نمی‌بخشم!..اما اگر از اون طرف بهت شلیک نکنم، اونا میزننت جیمین...ده تا لیزر روی تنته...یعنی ده بار قراره بهت شلیک کنن؟...آه خدایا بگو چیکار کنم؟ بگو باید چه جوری پسرمو نجات بدم؟

جونگکوک علنا زیر بار فشاری که اون لحظه متحمل شده بود، داشت پس می افتاد اما جیمین خودخواهانه از بابت شرایط موجود خوشحال بود. آره خوشحال بود از اینکه این بار نوبت به مردش رسیده بود تا اون ماشه رو بچکونه و چه بسا با شلیک یک گلوله به قلبش، بازیِ شانس رو با کشتنش و زنده موندن خودش به پایان برسونه.

+بزن جونگکوک...زودباش بزن...اما اگر خالی بود باز هم بزن، انقدر بزن که بلاخره یک تیر ازش شلیک بشه و خاتمه دهنده ی بازی نفرت انگیز بینمون بشه!

_این حرفو نزن. میدونی که این کارو نمیکنم!

+بهتره اینکارو بکنی چون دیگه دلم نمیخواد اون اسلحه‌ی لعنتی رو دستم بگیرم و باهاش سمت قلب مریضت نشونه بگیرم جونگکوک!

_ازم‌ همچین چیزی نخواه چون خودتم میدونی نمیکنم!

+اما اگر دوستم داری، بهتره این کارو بکنی.. بهتره تموم خشابتو توی تنم خالی کنی و منو از مسئولیت کشتنت آسوده کنی.

"شمارش معکوس داره به انتهاش میرسه سرگرد جئون، زودباش ماشه رو بکش وگرنه افرادم به جای تو ماشه اسلحه هاشون رو‌ میکشن و‌بدن پسرت رو به رقص باروت داغشون درمیارن!...پس اگر نمیخوای پیرهن سفید توی تنش، قرمز بشه بهش شلیک کن!... اگر نمیخوای بیشتر از شلیک یک‌ گلوله درد بکشه، زودباش ماشه رو بکش و با تک گلوله ی توی اسلحه‌ت خلاصش کن!...و درضمن خوشحال میشم گلوله ی اسلحه‌ی افرادمو هم حروم‌ تن پسرِ شجاعت نکنی سرگرد!"

لحن تمسخرآمیز دونگ سوک حتی باعث نشده بود تا جونگکوک تماس چشمیش رو از صورت عرق کرده‌‌ی پسرش برداره و به چهره‌ی نفرت انگیز دوشمنش بده که از بابت شرایط موجود و دیدن درموندگی پلیس روبه‌روش، به قهقهه افتاده بود.

"چهار...سه...دو...یک...وقتت تمومه جئون جونگکوک!..همتون پارک جیمین رو بزنید!"

شمارش معکوس دونگ سوک اینبار سریع تر از چیزی بود که جونگکوک انتظارش رو داشت. همین باعث در یک لحظه تنش از شدت شوکی که ناگهان بهش وارد شده بود به رعشه بیوفته و فریادش به هوا بره.

_خدا لعنتت کنه چــوی دونگ ســـوک!

اما غرش ناگهانی و خشمگین جونگکوک، همزمان با چکوندن ماشه‌ای شد که از بابتش پلکای پسر کوچیکتر رو روی هم فرود اورد و برای لحظه ای نفس رو تو سینه‌ش بند آورد.

.
.
.
.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

.
.
.

🔺آپ پارت یک: شنبه ۲۷ فروردین🔻
🔻روزهای اپ: شنبه، دوشنبه، چهارشنبه🔺

𝑹𝐮𝐬𝐬𝐢𝐚𝐧 𝑹𝐨𝐮𝐥𝐞𝐭𝐭𝐞 || 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 ᵛᵉʳWhere stories live. Discover now