پارت چهارم : اسم من پورش عه!

264 47 0
                                    

پارت چهارم : اسم من پورش عه!

از زبان پورش

اون فرد رو پشت سرم سوار کردم و موتورم رو حرکت دادم. اون بنظر شبیه ادمی میومد که تازه زندگی خودشو باخته و و الان منتظر دریافت جزاشه. عمو آتی باهام تماس گرفت تا برم دنبالش. توی راه برگشت نه اون سوالی پرسید و نه به هیچکدوم از سوالای من جواب داد و فقط ازم خواست به خونه ببرمش.

با صدای ارومی گفتم :

«بیا اول از موتور پیاده شیم»

دنبالم راه افتاد. کلیدو چرخوندم که موتورو خاموش کنم و موتورمو به سمت حیاط خلوت هل دادم. عمو اخمی کرد. بعد پریدم و از دیوار بالا رفتم و خودمو بالا کشیدم.

ازم پرسید :

«چیکار داری میکنی ؟»

وقتی دستمو به سمتش دراز کردم گیج شده بود.

«ششش... سرو صدا نکن عجله کن و بیا بالا»

عمو دستشو دراز کرد و بدنش رو از دیوار بالا کشیدم و خودم تا حد امکان آرام روی پایین پریدم.

«چرا از روی دیوار وارد خونه خودت میشی ؟»

عمو باور نمیکرد. حرفشو ایگنور کردم و بهش اشاره کردم بیاد پایین. اینور اونور رو نگاه کردم تا بدونم کسی نیست و بعد اروم در رو باز کردم و رفتم تو.

زیر لب گفتم :

«اووف! یه روز دیگه هم زنده ام»

نفس عمیق کشیدم و با اشاره به آتی گفتم چراغارو روشن نکنه.

آروم گفتم :

«چراغارو روشن نکن»

با یه چهره کتعجب و شوکه ازم پرسید

« چرا اخه ؟»

منم یه فندک برداشتم و سمت شمع های دیشب رفتم که نصفه ذوب شده بودن، تا روشنشون کنم.

بهش هشدار دادم

«اینقدر بلند بلند حرف نزن»

و از توی کشو یه بادبزن دراوردم شوکه شد.

«طولانی مدت گرم نمیمونه! زودی خنک میشه پس لطفا کولرو روشن نکن. »

آتی با تعجب ازم پرسید

«چی ؟ قبض هارو یادت رفته پرداخت کنی؟»

و بادبزن رو برداشت.

منم سمت پنجره رفتم و گوشه پرده رو کنار زدم. دوتا مرد سیاهپوش دیدم که روی موتور های لوکسشون نشستن و در کمین من ان.

لعنتی کی میخوان دیگه تعقیبم نکنن؟

الان چند روزیه کین افرادشو به کلوب و خونه ام میفرسته تا منو پیدا کنن حس میکردم دنبالمن. توی این وضعیت باید مدتی توی کلوب کار نکنم. جید بهم گفته بود هرشب به کلوب میرن و دنبال یه پسر به اسم جوم میگردن.

ترجمه ناول کین پورشWhere stories live. Discover now