24.5: راز ها

371 40 4
                                    

چپتر بیست و چهارم : رازها

هشدار : این پارت شامل صحنه های مثبت هیجده می باشد.

از زبان پورش

به رستوران ژاپنی نزدیک به مرکز شهر رسیدیم. به نظر می رسید این مکان هاله ای از رمز و راز داره، اما کین گفت که غذای اینجا خوشمزه اس چون یه رستوران ستاره میشلنه و خیلی وی ای پی بود،انگار کین هرچی غذا داشتن قبلا خورد ه بود. کارکنا و سرآشپز ظاهراً کین و دوستاشو شناختن و بهشون سلام کردن، حدسم درست بود.

"سلام خون کین، خون ته، کون تایم خون میو، غذایی که سفارش دادین در حال آماده شدنه." سرآشپز گفت.

من و دوستام چیزی نگفتیم، با کمی معذبی داخل شدیم. به نظر می رسه که مردم اینجا از کین و خانواده اش خیلی مراقبت می کنن و از هر نظر خدمات عالی ارائه می دن، که فقط باعث شد من احساس عذاب بیشتری داشته باشم چون کارکنا مدام می پرسیدن به چیزی نیاز داریم یا خیر.

"بیا، بذار بخور." وقتی کنارش نشستم کین گفت. در طرف دیگه ی کین میو و تایم نشسته بودن، بقیه گروه در طرف مقابل میز نشسته بودن.

به غذای ناآشنا در مقابلم نگاه کردم، با گیجی شونه ای بالا انداختم. کین یکم سوشی برداشت و نوی بشقاب من گذاشت. با نگاهی به چند ویدیو از این نوع غذا در یوتیوب، تصور می کنم که احتمالاً غذای پیش روی من فوی گراسه .

{فویا گراس نوعی غذای فرانسوی است که از جگر اردک یا غاز تهیه می شود. به ویژه در کشورهای اروپایی مانند بلغارستان و فرانسه مشهور است.}

اکثر رستورانای ژاپنی غذای خودشونو به صورت بوفه(سرویس ازاد) یا غذای کامل سرو می کنن. اما این رستوران خیلی باکیفیت تر و باکلاس تر از رستورانای معمولیه که من قبلا رفتم بوده ام، این باعث میشه که احساس بدی کنم.

"خوشمزس؟" کین به محض گذاشتن غذا توی دهنم پرسید.

وقتی کین مدام غذاهای مختلفو برمی داشت و توی بشقابم می گذاشت، سری تکون دادم. بیشتر اون غذاها غذاهای کمیاب و گران قیمتی بودن که توی فیلما دیده بودم، غذاهایی که هرگز فکر نمی کردم فرصت خوردنشون داشته باشم.

«می تونم یکم دیگه فوای گراس دیگه سفارش بدم؟ تو همه چیزو به پورش دادی،" ته پرسید که تم نگاهی به من انداخت و بعد به بشقابش خیره شد تا غذا بخوره.

"مطمئنا، فقط اگه دوباره سفارش دادی شوهرت باید پرداخت کنه." کین با خلال دندان به صورت تایم اشاره کرد . به ته و تایم نگاه کردم که یهو متوجه شدم اونا عاشق همن . متوجه شده بودم که به نظر می رسه تایم ته رو ناز می کنه، اما گاهی اوقات واقعاً به نظر می رسید که متوجه نمی شد یا زیاد اهمیت نمی داد.

ترجمه ناول کین پورشDonde viven las historias. Descúbrelo ahora