- قاب هفتم -

213 68 4
                                    

[ مروری بر چهار سال گذشته / لوسرن ؛ سوئیس ]

با حس دستی که توی موهاش بود و بینشون حرکت میکرد کمی سرش رو کج کرد و مرد کوچیک‌تر رو توی آغوشش کشید و یکی از پاهاش رو دورش انداخت و توی بغلش فشردش. چونه‌اش رو روی موهای نرم و خوشبوش گذاشت و هومی زیر لب گفت و دوباره به دنیای خواب برگشت.

اما این باعث نشد تا بکهیون بیخیال اذیت کردن دوست پسرش بشه. دستش رو روی سینه‌ی پهن و بدون پوشش گذاشت و خط‌های فرضی‌ای رو کشید.
با فشرده شدن بیشترش توی آغوش چانیول اینبار بوسه‌ی نرمی روی سینه‌ی مرد، دقیقا روی قلبش گذاشت و بعد از مکثی یه بوسه‌ی دیگه روی همون نقطه کاشت.
چانیول با شیطنت پسرکش چشم‌های خمار خوابش رو باز کرد و از بالا به چشم‌های براق و قهوه‌ایش خیره شد.

" اذیت نکن جینجر کوچولو! "

' چقدر میخوابی؟ حوصله‌ام سر رفت. '

چانیول دوباره چشم‌هاش رو بست و صورتش رو روی بالشت نرم حرکت داد و با لب‌های قلمبه شدش هومی دیگه‌ای کرد.

" یکم دیگه بیدار میشم. "

و ساکت شد. بکهیون نگاهش رو روی صورتش چرخوند و با قفل شدن نگاهش روی لب‌هاش درشت و قرمزش سرش رو جلو برد و بوسه‌ای روشون کاشت و بدون عقب بردن سرش به چشم‌های بسته‌ی مردش نگاه کرد.
با بی‌محلی چانیول دوباره لب‌هاش رو محکم‌تر و طولانی‌تر از قبل بوسید. خواست دوباره به چشم‌های بسته‌اش خیره بشه که با حرکت ناگهانی چانیول و چرخیدنش روی سینه‌اش افتاد.

" شیطنت نکن بک، یکم دیگه بخواب. "

و بوسه‌ای روی نوک دماغش پسرک توی آغوشش زد و چشم‌های خسته‌اش بسته شدن. دیشب تا دیر وقت همراه سهون از طریق تماس تصویری مشغول کار کردن بود و نتونسته بود کنار جینجر کوچولوش باشه و حالا نیاز داشت خستگیش رو در کنه.

' اگر دیگه بهم نگی کوچولو میذارم بخوابی. '

" باشه هنرمند کوچولوی من "

با خنده و صدای خسته و خواب‌آلودی گفت و با قرار گرفتن لپ نرم بکهیونش روی سینه‌اش که بغ کرده سرش رو گذاشته بود چشم‌هاش رو باز کرد و دستش رو داخل موهاش برد.

" الان فقط چون بهت گفتم کوچولو ناراحت شدی؟ باشه آقای بیون. بداخلاق نشو. "

' نخیرمم برای این نیست. میدونستم بازم بهم میگی فقط میخواستم بعدش اذیتت کنم تا بیدار بشی ولی دیگه دلم نمیاد. '

تخس گفت و دوباره سری رو که برای دیدن چهره‌ی دیدنی و بانمک چانیول بلند کرده بود رو روی سینه‌اش گذاشت و زیر لب غر زد.

' مثلا اومدیم سفر ولی بازم حواسش به کاره‌. خوبه به سهون گفتم دو روز بیخیالش بشه. '

Because of you [COMPLETED]Where stories live. Discover now