༺𝐉𝐚𝐜𝐤 𝐈𝐧 𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐨𝐱༻

479 53 4
                                    

جــــک؛ مـــار سیــــاهـــی کـــه هـــیچ‌گـــاه قابـــل‌پیـــشبـــینـــی نـــبـــود!

༄𝐍𝐚𝐦𝐞 ݁.࣭ ˙ Jack In The Box

༄𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 ݁.࣭ ˙ Sope

༄𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 ݁.࣭ ˙ Criminal, Romance, Action

༄𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐛𝐲 ݁.࣭ ˙ Julian

____________________

بدون هیچگونه حرکت و سخنی غرق در امواج افکارش به سیاهی رو‌به‌رویش که همچون انتهای یک چاه عمیق تیره و تار بود چشم دوخته بود.
با یک نفس و صدای اشتباه حال اینجا بود؛ باکسی بزرگ و سیاه رنگ در چنگال دشمنِ شغال خویش. دشمنی که سال‌ها هم‌پیمان و متحدش بود و حال طمع و حرص متحد قدیمی و دشمنی فعلی رابطه‌یشان را به اینجا رسانده بود؛ رابطه‌ای سراسر خونین و سیاه!
با تکان خوردن دیوارهای باکس غول‌آسا بعد از مدتی نمایان شد نور که همچون تیری زهرآگین به سوی چشمانش پرتاب می‌شد و او را وادار به بستن سیاه‌چاله‌ی چشمانش می‌کرد.
بعد از مدتی که احساس کرد چشمانش دیگر دردناک نخواهد بود به دنیای بی‌رحم چشم گشود و نظاره‌گر نیشخند فرد رو به رو‌یش شد؛ نیشخند او اما چیزی جز خشم و ناراحتی که در پشت نقاب خونسردش مخفی کرده بود برایش به ارمغان نیاورد.

_از دیدنت خیلی خرسندم عزیزم

_اما من از دیدارت خیلی ناراحتم چون احتمالا مسیح من رو بخاطر آلوده کردن چشم‌هام به روت نخواهد بخشید.
و حال نوبت او بود که با نشستن اخم به روی صورتی جذاب رو‌به‌‌رویش نیشخندی گوشه‌ی لب پاره شده‌اش خشک کند. کمی خود را عقب کشید و به میله‌ای که اسکلت باکس بود تکیه داد و با سنجش تیزی‌ای لبه‌ی میله‌ای که صاف اما از وسطش یک میله‌ی صاف دیگر کشیده‌ شده بود نیشخندش پررنگ تر شد و طناب دور دستانش را نامحسوس به روی میله کشید.

_نیومده اینجا برای کل‌کل باهات، دنیل ازت یه چیزایی می‌خواد و امیدوارم بهش بدی وگرنه مسئول شکنجت منم و اصلا از این موضوع راضی نیستم؛ اطلاعات هیئت دولت و به خصوص وزیر لی‌سیوان رو قراره براش بنویسی و در غیر اینصورت شکنجه خواهی شد و در صورت دروغ بودن اطلاعاتت سانگ‌مِک به خاک و خون کشیده خواهد شد.

اما ای کاش هنگام صحبت شروع به راه رفتن نمی‌کرد که حال با ضربه‌ای سرعتی پخش زمین نمی‌شد و دستانش اسیر آن دستان بزرگ و کشیده و تیغه‌ی کمرش میزبان زانوی یونگی نمیشد. البته غافل‌گیر و یا متعجب نشد، مین‌یونگی و یا بهتره بگیم جکمون‌مین هرگز ساکت نمی‌نشست تا هر بلایی که دلخواه زندان بان باشد بر سرش آوار شود‌.

_خوب گوش کن جانگ‌هوسوک من قرار نیست تسلیم دنیل‌نیکلسون عزیزت و آرسن بشم پس اون انگشت اشا‌ره‌ی فاکیت رو انقدر به چپ و راست تکون نده و من رو تحدید نکن چون دفعه‌ی بعد خواهم شکستش.

𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐔𝐧𝐢𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞ᴼⁿᵉˢʰᵒᵗˢOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz