جمله بیست و یکم

29 4 0
                                    

دیروز بهروز با یک دختر آمده بود پیشم،
اخَر میدانید من یک تعمیرگاه در جاده چالوس دارم،
از من خواست به موتور خرابش یک نگاهی بیندازم اما از آنجا که من با بهروز دشمن هستم،با دستکاری کردن موتورش جانشان را در کف خودش قرار دادم،
عقده چیز بدی‌ست،
فروغ فرخزاد هم پیش من آمده بود!

www.wattpad.com/celoarth

جُمَلاتWhere stories live. Discover now