همون طور كه خيره نگاهش ميكرد گفت :
_ كاش من نقـاش بودم تـوما
نيشخندي زد و به سمت مرد بزرگ تر چرخيد . و نگاهش رو به دست ها و انگشت هاي كشيدش داد و لب زد :
+ با دست هايي كه هميشه اسلحه بينشون چرخ خورده ، نميتوني قلم نقاشي بگيري ،كيم ويكتور .
بهش نزديك...
سلام دختر های من💗 یه فیک جدید رو شروع کردم که ژانرش جناییِ و کاپلش تهکوکه خودم داستانش رو خیلی دوست دارم و برای نوشتنش خیلی هیجان زده ام امیدوارم شماهم دوستش داشته باشین و ازش حمایت کنین توت فرنگی های من. ^^🌸
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
توی همین اکانت میتونید فیک نقاب داران رو دنبال کنید.🤝🏻