part 2: زندگی فاکینگ تخمیه

104 31 8
                                    

رقافت! میدونید چیز خوبیه ها ولی نه وقتی رفیقتون یه احمق به تمام معناست.
..................

بی حوصله رو مبل لش کرده بود و به جونگینی که مثل کش تنبون در رفته، سالن پذیراییه خونشو متر میکرد خیره شده بود.

-جونگین، فرزندم، تو اومدی اینجا به من کمک کنی یا دویه ماراتون معلولان تو خونم راه بندازی؟!

+خو الان میخوای چیکار کنی؟

با یه لبخند سکته ایی به جونگ خیره شد و سری از رویه تاسف تکون داد. تو ذهنش برایه صد هزارمین بار تکرار کرد: من چطور ۷ ساله با این ابله دوستم؟

-اخه الاغ، من اگر میدونستم چیکار باید بکنم به تویه شیرین عقل زنگ میزدم؟

جونگ که دید داره به شعور نداشتش توهین میشه رو کاناپه راحتیه روبه‌رو یه چان نشست و یه قیافه عاقل‌اندرصفیح به خودش گرفت.
+میتونی شوگر ددی پیدا کنی، هوم؟

چان نا امید سری تکون داد و زل زد به جونگ.
-کای، عزیزم، رفیق شفیقم، اخه خر، اخه گاو، اخه نفهم، کدوم شوگر ددی حاضره منه درازه قبا بشم بیبیش؟ نه یه نگا به قد و قواره من بکن. اندازه تیر برق قدمه؛ با این ماهیچه ها و سیکس پک برم بیبی کدوم پیرمرد بدبختی بشم؟

کای یه نگاه به سر تا پا چان کرد وسری تکوت داد.
+تازه کونتم تخت شده...

حرفش تموم نشده بود که کوسن کاناپه تو صورتش فرود اومد.
-دهن گشادتو میبندی یا نه.

جونگ دستاشو به حالت تسلیم بالا برد و مظلوم به چان خیره شد.
+خیلی خوب، تسلیم. ولی راست....

با دیدن چشمایه برزخی چان، حرفشو عوض کرد.
+چیزه، میگم نظرت چیه همخونه پیدا کنی؟ ها، خوبه؟ اجاره هم نصف میشه میتونی این چند ماهه عقب افتادم به عنوان قرضکردن پول، بهش بگی پرداخت کنه، تا کار پیدا کنی و پولو بهش برگردونی. نظرت؟

چان کمی مکث کرد.

جونگ ادامه داد.
+بخدا هیچی ته حسابم نیست وگرنه خودم پول بهت قرض میدادم، میدونی که حقوقم به زور کفاف خودمو میده.

چان لبخند کمرنگی زد و سری به نشونه تایید تکون داد.
-جونگ داداش میدونم، باور کن انتظاریم ازت ندارم. راجب همخونه هم، گیریم از سد این جغد شوم واحد روبه‌رو گذشتیم. کی میاد همخونه من شه اخه ؟ از کجا همخونه پیدا کنم؟

جونگین یه لبخند مکش مرگ زد و یه چشمکم تنگش اضافه کرد.
+خیالت تخت داداش اونش با من، نگران نباش.

و دقیقا همونجا بود که چان نگران شد. چون محض رضای فاک، رفیقش هر وقت میگفت خیالت راحت و این لبخند کوفتیو میزد، دقیقا یک فاجعه بزرگ در پیش بود، که جمع و جور کردنش میوفتاد گردن خود بدبختش.

چان با نگرانی به جونگ خیره شد و خواست مخالفت کنه، ولی اون بیبی بر قهوه‌ای یه ماچ ابدار رو لپ چان نشوند و سریع از خونش زد بیرون.

چانیول با قیافه تو هم دستشو بالا اورد و با پشت استینش گونشو پاک کرد.
-پسره ی چندش.

و الان یه بدبختیه دیگم داشت، تمیز کردن اتاقی که تبدیلش کرده بود به انباری
چون همخونه جدیدش نیاز به اتاق داشت نه؟ نمیتونس بیاد رو کله کچل چان بخوابه که.
با کلافگی از جاش بلند شد و سمت اتاقی که قرار بود تغییر کاربری بده حرکت کرد.
با باز شدن در اتاق، سیل وسایل بود که رو سر و صورتش خالی شد.
با قیافه بغض کبوترش به وسایل رو زمین و داخل اتاق نگاه کرد.
-چانیول گاوت زاییده اونم ده قلو.

---------------------------------------

اینم از پارت دوم
خداییش جونگین زیادی شیرین عقله حرص خودمو در میاره. خدا به داد چان برسه
تا حضور افتخاری کریس چیزی نمونده.
منتظر نظرات گرانبهایتان هستم.
بوس بر رویه گونه هایتان 😗😗

Pat And Mat In Real LifeWhere stories live. Discover now