part 3: کارما و عکس یادگاری

93 35 2
                                    


قدر عافیت کس داند که به مصیبتی دچار شود
میدونید مصداق بارز این ضرب المثل کیه؟
افریننن منه بدبخت، مصیبتمم یه رفیق شیرین عقله
...................

تمیز کردن اون اشغال دونی انچنان کمر نازنینشو داغون کرد؛ که باعث شد دیسک نداشتش بزنه بیرون.
با خستگی کمرشو صاف کردم و با لذت به شکستن قلنج هایه کمرش گوش میداد.
با پشت استینش، عرق رو پیشونیشو پاک کرد و نگاه اجمالیی به سر تا پایه اتاق انداخت. تمیز شده بود و این خوب بود.
البته اینکه هیچ وسیله ای تو اتاق نبود تقصیر چان نبود، بود؟
مسلما نه چون اون داشت اتاق خونه عزیزشو به یکی واگذار میکرد و مسئول فراهم کردن وسایل اتاقش نبود.
همین که حموم و دستشویی رو باهاش به اشتراک میزاشت لطف قابل توجهیی به اون فردی که نمیدونست کیه بود. از نظر شما نبود؟

.....................................

"چانیول"

تقریبا ۲۴ ساعت از وقتی که جونگین پاشو از خونه بیرون میزاشت گذشته و بود حدس بزنید چی؟ من امروزم کونمو جمع نکردم برم دانشگاه.
خوب وقتی میتونم با ۱۰ پاس کنم، چه لزومی داره سر کلاس اون استادیه پوکر فیس با اخلاق هایه گوهشون بشینم؟
میرم ۱۰ همو میگیرم میام خونه دیگه.

در حالی که تمرکزمو گذاشته بودم رو کشتن پشه‌ایی که دقیقا رو انگشت کوچیکه ی پام نشسته بود، زنگ در به صدا در اومد و......بوم
با مخ فرو رفتم تو زمین.
با غر غر از جا بلند شدم و در حالی سرمو با دست میمالیدم در و باز کردم.
جونگین با سرعت مرحوم میگ میگ خدابیامرز، اومد تو و رو کاناپه ولو شد.
جونگین: پسر گل مادر، مژدگونی بده خبر توپ برات دارم.
با چشمایه منتظر نگاش کردم.
-بنال ببینم سنگ پا، باز چه گِلی سر کچل من مالیدی؟
جونگ چش غره ای رفت و یه سیب از رو میوه خوریه رو عسلی برداشت و با ذوق ادامه داد:
گفته بودم بهت یه پسر خاله دارم، دو رگس کانادا درس میخونه؟
پوکر نگاش کردم.
-اره، خوب که چی؟
جونگین که ذوقش خوابیده بود، پوف کلافه ای کشید:
چی و ذهر مار، داره میاد سئول در به درم دنبال خونه میگشت، منم گفتم بیاد پیش تو، نکه ننش که خاله من باشه یکم ، گیره سه پیج میده به همه چی، بهش گفتم رفیقم دنبال همخونه میگرده، اونم با کله قبول کرد.

لبخند دندون نمایی زد و یه گاز دیگه از سیبش زد.
عالی شد یه شیرین عقل و به زور تحمل میکردم حالا شد دوتا، دیگه اعصابم کشش نداره.

با بی حالی رو کاناپه ولو شدم و نگاهمو سمت جونگ دادم.
-هعی ذغال لخته، باتوام هی، دو دیقه نریز تو اون خندق بلا.

جونگ سرشو از تو گوشی بیرون اورد و منتظر نگام کرد.
-حالا این جناب دو سیستم خودکاره ، کی میاد؟

جونگین شونه هاشو به نشونه نمیدونم بالا انداخت:
-چبدونم، اصلا نمیشه پیش بینیش کرد، هیچ وقتم راجب برنامه هاش حرف نمیزنه، یهو دیدی همین الان زنگ درتو زد، کلا مودیه.

چه عالی، چانیول گاوت ده قلو هاشو داد رفت، یه بیست قلوشو برات زاییده، با عشق به زندگی تخمیت لبخند بزن. کارما داره ازت عکس میزگیره بزاره تو البومش...

...............
بعد از یک ماه بلاخره نت دستم اومد و تونستم یه چی بنویسن، با این وضعیت ببخشید ک*ری نت هیچی اپلود نمیشد، اینم که نوشتم برا این بود بد قول نشم واقعا، اعصاب درست درمونی ندارم به خاطر وضعیت الان
امیدوارم اگه کم و کسری داره به بزرگی خودتون ببخشید چون الان در حال حاضر همین از دستم بر میومد.
مخلص شما : آدلی

Pat And Mat In Real LifeTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon