خب سلام!
من هانام
میشه گفت نویسنده اصلی وستا ^~^
اینم روژیه Lostinjhopesmile نویسنده دوم وستا
این داستان اولین کار هردوی ماست
سو... خامی قلممون رو به بزرگواری خودتون ببخشید :")
ولی مهم تر از همه که اصلا واسه اطلاع دادن اون این پارت مقدمه رو گذاشتم اول اینه که وستا شخصیت زیاد داره و تقریبا هشتاد درصدشون داستانای خودشونو دارن که حتی تو برخی مواقع به بقیه کاراکترا هم مربوط میشه پس لطفا نادیده نگیریشون و بهشون عشق بورزین.
و دوم تهکوک کاپل اصلی داستانن ولی به این معنی نیست که زوم فقط روی اوناس و به بقیه کاپلا قراره بی توجهی شه بلکه دقیقا برعکس هر کاپل این فیکشن داستان خودشو داره و من واقعا از صمیم قلبم امیدوارم که نادیده گرفته نشن
و سوم اینکه برای تهکوک و رمنسشون صبر کنید. حداقل سه یا چهار پارت طول میکشه تا تهکوک فقط باهم مواجه شن. پس صبر داشته باشین ماهم قول میدیم این صبوریتونو جبران کنیم♡
![](https://img.wattpad.com/cover/322164432-288-k433993.jpg)
YOU ARE READING
Vesta | taekook |
Fantasyتهیونگ تو خودش بیشتر جمع شد و با تعجب پرسید: منو میبری به قبیلتون؟ قبیله اژدهاها؟ جونگ کوک همونطور که سعی میکرد آتیش رو کمی بزرگ تر کنه جواب داد: آره، نکنه میترسی؟ تهیونگ تقریبا جیغ کشید: نههه! وقتی نگاه متعجب جونگ کوک رو دید خجالت زده سرش رو پایین...