"38"

168 30 8
                                    

Taehyung pov:

-میخوای منو ول کنی؟
خیلی طول نکشید تا به حالت چهره م بخنده و جواب بده
-فقط میخوام ازت مراقبت کنم

همه‌ی برگه ها رو امضا کرد و عقب کشید
_یعنی چه جوری؟
با گیجی پرسیدم

بعد ترس رسوخ کرد به بدنم و یخ بستم.. دوباره سوالمو تکرار
کردم و لرزیدم.
_میخوای منو ول کنی؟

چشماشو گرد کرد و از جا بلند شد، سمتم اومد و مقابلم روی یه زانوش نشست.
نیم نگاهی با شوگا رد و بدل کرد و در نهایت جواب داد

-فقط تنهایی جایی نمیری.. همین! قرار نیست ولت کنم..
جمله‌ی اخرشو با صدای ارومتری گفت و دستشو روی گونه‌م کشید

نفسم رو بیرون فرستادم و نگاش کردم تا مطمئن بشم راست میگه.
با زنگ در ارتباط چشمیمون قطع شد و نفس عمیقی کشیدم. و پرسیدم
-کیه؟

شوگا همونجور که سمت در میرفت جواب داد
_ دادستان پرونده

کوک از روی زمین بلند شد و کنارت نشست، با نگرانی اروم گوشزد کرد
-زیاد به خودت فشار نیار تهیونگ

سرم رو به نشونه ی تایید تکون میدم و کوک هم نفس عمیقی میکشه و قبل از اومدنشون سریع میگه
-هروقت حس کردی خسته‌ای بگو
_باشه نگران نباش.

دستم رو روی دستش میکشم و با اومدن دادستان که البته نود درجه با اون تصورم فرق داره کپ میکنم
توقع یه پالتوی بلند و کت و شلوار رسمی زیرش رو با یه عینک شیک و مسخره دارم اما پسر روبه روم با موهای قهوه ای روشن که روی پیشونیش ریخته با هودی و شلوار لی جلومه.

شوگا که قیافه ی من و احتمالا کوک رو میبینه دستی دور گردنش میکشه.
_ و اینکه الان توی زمان کاریش نیست برای کمک اینجاست.

کوک جا بلند شد و به جیمین نگاه کرد
-خوش اومدی جیمین

کوتاه گفت و به مبل اشاره کرد تا بشینن
بالاخره لبخندی میزنم و دستم رو سمتشون دراز میکنم.
_ممنون از کمکتون.

جیمین با لبخند از کوک تشکر کرد و دستمو گرفت
-فقط کارمو میکنم، تو هنوز خوب نشدی بهتره بشینی
با لبخند پررنگی گفت و درنهایت کنار شوگا روی مبل نشست
دستاشو توهم قفل کرد و به جمع خیره شد
-خب

جونگکوک کاغذی که نمیدونستم چیه رو از جیبش بیرون کشید و روی میز گذاشت
-تنها چیزی که از اتفاق دیروز دستمون اومده.. اینه!
با دقت اولین نفر روی میز خم شدم.
شکل یکی از ماسک هایی بود که توی فیلم های تاریخی میدیدم سرشون رو توش فرو میکنن.
_این یعنی چی؟

Revuer [kookV, yoonmin]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang