• 9 • Painful

261 66 34
                                    

باید نگاهشو ازش میکشید.

یهو سرشو چرخوند و بلند شد.

مینگی هم پلکی زد و چشماش به سردی عادیشون برگشتن.

یونهو هیچ سودی براش نداشت و قرار بود دور انداخته شه..ولی چرا مینگی اونطور بهش خیره میشد؟چرا طوری بهش نگاه میکرد که انگار براش باارزش بود؟

حتما ربطی به چشماش داشت!حتما!!

پشت سر یونهو راه افتاد و وقتی یونهو وارد راهرو شد بلاخره بازوشو گرفت.

یونهو فقط پلک زده بود و بعد توسط مینگی به دیوار چسبونده شده بود.

"داری چه غلطی-"

قبل از اینکه یونهو بتونه کنار بزنتش مینگی مچشو گرفت.

فاصله ی کمشون یونهو رو شوکه کرده بود.مینگی قصدش از اونکار چی بود؟

نکنه دوست داشت تیر بخوره؟دوست داشت توسط اون بمیره؟

مینگی نگاهشو از دست سفید و رگای یونهو گرفت و توی چشماش خیره شد.

لعنت.لعنت!

چشماش..چشمای یونهو..انگار مینگی فقط دنبال اون میگشت.

"دستتو بکش-"

مینگی خودشو جلو کشید و ساکتش کرد.ولی ایندفعه با دستش نه!

ایندفعه روش جدیدی پیدا کرده بود.روشی که مطمئن نبود بدرد یه پسر میخورد یا نه.

لبای یونهو به خاطر حرف زدنش نیمه باز بودن و همین برای مینگی فرصتی برای عمیق کردن بوسه‌شون بود.

با حس کردن خطر چشماشو باز کرد.ممکن بود یونهو در بین بوسشون اسلحشو در بیاره ولی وقتی مینگی بهش نگاه کرد..

یونهو به نظر کمی آروم میرسید.

چشماشو بسته بود و انگار که از چیزی میترسید چشماشو روی هم فشار میداد..اون حالتش خطری براش نداشت.

مینگی آروم سرشو عقب برد و باعث شد یونهو با تردید چشماشو باز کنه.

مینگی میخواست بهش طعنه بزنه و بپرسه اگر از پسرا خوشش میومد..ولی دیدن چشماش که اونطور معصومانه بهش خیره شده بود اینکارو غیر ممکن میکرد.

"حدسم درست بود.تو واقعا..دوست داشتنی نیستی."

چشماش به حالت سردی خودشون برگشتن و به قسمت اطلاعات برگشت.

دیدن یونهو توی اون حالت کمکش نمیکرد.فکر میکرد علاوه بر چشماش ممکنه از خودِش خوشش اومده باشه..

و حدسش درست بود!

شاید اولش این حس رو نداشت ولی با دیدن نگاه خیره ی یونهو حس میکرد دیگه نمیتونست مِیلشو نگه داره.

مینگی رفته بود و یونهو هم حالا توی آسانسور بود.خشکش نزده بود.

اون حتی نمیخواست بهش فکر کنه.

I'm The MFKIN' DEVIL (Yungi | Woosan)Onde histórias criam vida. Descubra agora