"یونهو کجاست؟"
مینگی بعد از شنیدن اینکه یونهو چند روز بود حتی خودشو توی شرکت یا محدودش نشون نمیداد و حتی گوشیشو هم جواب نمیداد حالا اونجا بود.جلوی در خونش ایستاده بود و از سان راجبش میپرسید چون تنها کسی که روبروش بود فقط اون بود.
"تازه خوابیده.چند روزه نمیتونه بخوابه..میتونی یه روز دیگه بیای."سان گفت ولی قبل از اینکه درو ببنده وویونگ با دستش درو نگه داشت و باعث شد سان به جلو پرت شه.
"توی خونش چیکار میکنی؟"وویونگ یکی از ابروهاشو بالا انداخت و به سانی که با اخم بهش نگاه میکرد خیره شد.
"اگر نمیدونی باید بهت بگم با هم زندگی میکنیم.از وقتی سعی کرد خودشو بکشه-"هنوز جملشو کامل نکرده بود که لباشو روی هم فشرد.
اصلا چرا داشت به اونا میگفت؟
"با هم زندگی میکنین؟یاا چوی سان!!نکنه داری باهاش قرار میزاری؟"وویونگ غرید و باعث شد سان چشماش گرد شه.
"درسته خوشگله ولی تایپم نیست!!از پسرای کوتاه تر خوشم میاد."سان پوزخندی زد و باعث شد وویونگ هم پوزخند بزنه.پس میخواست باهاش بازی کنه.
اگر اینطور بود وویونگ مشکلی نداشت!میتونست توی بازی سان شکستش بده.
به سان نزدیک شد و جلوی چشمای متعجبش توی گوشش زمزمه کرد.
"اینقدر دوست داری اسم پسر کوتاه تر از خودتو در حالی که داری زیرش-"
"دهنتو ببند!!"سان داد کشید و دوید توی خونه.
"داری پیشرفت میکنی."مینگی نیشخندی زد و بعد از زدن چند ضربه ی آروم به شونه ی وویونگ وارد خونه شد.
کل خونه دکور مشکی رنگ داشت و باعث میشد مینگی حس عجیبی داشته باشه.
یونهو همینطوریشم حالش خوب نبود و مینگی مطمئن نبود با دیدن رنگ مشکی حالش بهتر شه.
کتشو که روی شونه هاش افتاده بود رو روی کاناپه گذاشت و رو به سان و وویونگ که در حال بحث بودن کرد.
"شما دوتا بیرون کاری ندارین؟"
هر دوتاشون همزمان رو بهش کردن که جواب منفی بدن ولی قبل از اینکه این اتفاق بیوفته نگاه مینگی رو دیدن.
"حالا که فکرشو میکنم باید بریم فروشگاه..نه؟"سان آرنجشو توی پهلوی وویونگ فرو کرد و وویونگ به سرعت موافقت کرد.
وقتی رفتن مینگی سمت اتاق خواب یونهو چرخید و درشو باز کرد.
بلاخره بعد از چند روز اونو دیده بود.وقتی جنگ رو تموم کرده بودن و همونطور که توافق کرده بودن به پلیس تمام مدارک لازم که نشون دهنده ی گناهکار بودن کیم جیهیون بود رو داده بودن، مینگی کسی رو برای دنبال کردن یونهو فرستاد.
ESTÁS LEYENDO
I'm The MFKIN' DEVIL (Yungi | Woosan)
Fanficجونگ یونهو رئیس مافیا شده بود که انتقامشو بگیره و نمیزاشت هیچکس جلوشو بگیره. نه رئیس یه کِلَن مافیای دیگه مثل خودش!!نه اون سونگ مینگیِ لعنتی که فقط بلد بود پاشو بین پاهاش بزاره و با گذاشتن لباش روی لبای یونهو اونو خفه کنه!! مینگی نمیتونست نظر یونهو...
