با اسمی که کارگردان گفت تنش لرزید..
+ من باید با شوگا پورن بازی کنم؟
「 هوسوک پسری که تو بچگی یتیم شده بود و توی پرورشگاه بزرگ شده بود،اتفاقی توی کافهی محبوبش پورن استار مورد علاقشو ملاقات میکنه.اگه میدونست این ملاقات زندگیشو کاملا تغییر میده،بازم ب...
( دوست؟ سنجابک؟ از کی تاحالا کسی منو اینطوری صدا میکنه؟ اسمیه که طرفدارام بهم دادن؟ ولی احساس میکنم قبلا زیاد شنیدمش..اگه طرفدارم بود چرا باید بلاکم کنه؟ اگه دوستم بود..نباید شمارشو داشته باشم؟ ) *جونگکوک اومد و کنارش نشست* جونگکوک : هیونگ یه خبر خوب برات دارم.. هوسوک : چیشده؟ جونگکوک : فیلمی که بازی کردی..فقط با گذشت سه روز نزدیک سی میلیون لایک و ویو داشته. هوسوک : دقیقا چقدر؟ جونگکوک : دقیقا.. ۲۶٫۴۹۶٫۳۵۱ لایک و ۲۹٫۶۹۳٫۷۲۵ ویو هوسوک : اوه..این حتما خبر خیلی خوبی بود جونگکوک : هیونگ این میشه بیشتر از نصف جمعیت کره..طبیعتا الان باید خوشحال باشی هوسوک : جدی؟ خب ببخشید..من خیلی خوشحالم که بیشتر از نصف جمعیت کره منو زیر اون مرتیکه عوضی دیدن.. جونگکوک : هیونگ این یعنی موفقیت،متوجهای؟ میدونی چقدر پول گیرت میاد؟ هوسوو :جونگکوکا ! تاحالا یه ادم معروف دیدی که توی یه خونه اجارهای زندگی کنه و پول اجارشو به زور دربیاره؟ جونگکوک : تو توی پنت هوس زندگی میکنی هوسوک : بخش اجارهای رو متوجه نشدی؟ جونگکوک : خب..تو میخواستی با تلاش های خودت به موفقیت برسی نه اینکه یه نفر دیگه برات خونه بگیره هوسوک : نه حقیقتش.من به همه همینجوری گفتم ولی در اصل..اونا گفتن به من پول و ماشین و امکانات میدن،ولی قبول نکردم چون اگه قبول میکردم اونموقع دیگه نمیتونستم بهشون بگم از این فیلمنامه خوشم نمیاد،اونو بازی نمیکنم،اینو دوست ندارم یا اونو نمیخوام. جونگکوک : قبول نکردی چون میخواستی آزاد باشی؟ هوسوک : اره. جونگکوک : منطقیه. هوسوک : خوش بحال تو..هرکاری خودت میخوای میکنی و پول میگیری. جونگکوک : هیونگ کارگردانی هم سخته. هوسوک : سخته ولی در حدی نیست که مجبور شی بری زیر یه مرد دیگه جونگکوک : اره خب..راستی هیونگ کامنتای پست اخرتو دیدی؟ هوسوک : نه.. *گوشیشو برداشت و رفت تو پیج اینستاش و کامنت های پست اخرش رو چک کرد.* { اوپا تو واقعا جذابی.} { اوپا فیلمت فوقالعاده بود.} { جِی حتی به عنوان باتم هم جذابه.} { میتونم یه فیلم دیگه از شما دوتا باهمدیگه داشته باشم؟} { تا الان فکر میکردم جِی یه تاپ جذاب باشه ولی الان مطمئن شدم اون یه باتم جذابه.} { تمام فیلمای دختر/پسری که ازت دارم رو پاک میکنم..این یدونه فیلم به اندازه همشون راضیم میکنه.} { اوپا ازین به بعد فقط گی بازی کن.بیشتر بهت میاد} *دیگه تحمل خوندنشونو نداشت پس گوشیشو خاموش کرد.* جونگکوک : میبینی هیونگ؟ همه عاشقش شدن. هوسوک : از همشون متنفرم. جونگکوک : راستی هیونگ..احتمالا تو همین چندروز،کارگردان اوه بهت زنگ بزنه. هوسوک : چرا؟ جونگکوک : چون میخواد قسمت دوم فیلم هم بازی کنید. هوسوک : پس هرچه زودتر زنگ بزنه به نفع خودشه..اینجوری فوش های کمتری توی ذهنم دارم. جونگکوک : بیخیال.طرفدارات عاشقشن. هوسوک : ذرهای برام اهمیت نداره..تو متوجه نیستی جونگکوک..من دوتا مشکل خیلی اساسی با اون فیلمنامه دارم... ۱.من توش باتمم؛ ۲.اون لعنتیای که قراره منو به فاک بده فاکینگ جانگه.. جونگکوک : باشه متوجه شدم.. (ولی من میدونم به هرحال تو برای بازی کردن اون فیلم راضی میشی.) ---------------------------------------------------------- *با حس سنگینی روی سینش از خواب بیدار شد.* هوسوک : جونگکوک برو کنار..داری خفم میکنی. *همزمان که سعی داشت اون جسم سنگین رو از روی خودش کنار بزنه گفت* هوسوک : فاک یو..گمشو کنار جونگکوک : اههه *بلند شد و رفت تو اشپزخونه تا برای خودش و جونگکوک صبحونه درست کنه.* *بعد از تقریبا یه ربع جونگکوک درحالی که خمیازه میکشید اومد تو اشپزخونه و پشت یکی از صندلی ها نشست.* جونگکوک : چی میشد اگه میذاشتی یکم بیشتر بخوابم؟ هوسوک : همین که از تخت ننداختمت پایین برو خدا رو شکر کن. *جونگکوک گوشیشو برداشت و همزمان که داشت باهاش کار میکرد جواب هوسوک رو داد* جونگکوک : حتما باید اینکـ-...هیونگ!! *با دادی که جونگکوک زد تقریبا از جاش پرید* هوسوک : چیشده؟ جونگکوک : این چه توییت فاکیایه؟ هوسوک : اها اون..من بهش میگم استراتژی جلوگیری از حادثه. جونگکوک : ولی اون بازم بهت زنگ میزنه هوسوک : میدونم..من فقط اینکارو کردم که وقتی زنگ زد بهش بگم من از قبل تصمیممو گرفتم. جونگکوک : بالاخره که اون راضیت میکنه؛ پس برای چی انقدر تلاش میکنی؟ هوسوک : تو نمیخوای از خونهی من گم شی بیرون؟ جونگکوک : این طرز رفتار با حرفهای ترین کارگردان کمپانی درست نیستا! *اخم مصنوعی کرد* جونگکوک : باید گزارشتو بدم؟ *هوسوک هم متقابلا اخم کرد و دستاش رو توی سینش به همدیگه قفل کرد* هوسوک : منم باید گزارش بدم که دیشب رو خونهی یه بازیگر بیچاره خوابیدی و معلوم نیست تو عالم مستی چه بلاهایی سرش اوردی؟ *جونگکوک ناخودآگاه اخماش باز شد و با چشم های درشت بهش نگاه کرد* جونگکوک : هیونگ من هیچوقت تو مستی با کسی سکس نمیکنم..مخصوصا اگر اون آدم یکی از دوستام باشه؛ چون اینجوری رابطمون خراب میشه. هوسوک : میدونم تو هیچوقت اینکارو نمیکنی *زیر لب زمزمه کرد* هوسوک : تو که مین یونگی نیستی !
Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
-------------------------------------------------------------- تهیونگ : هیونگ دیشب خیلی دیر اومدی خونه..نگرانت شدم. جین : تقریبا ساعت ۴ رسیدم..میدونی که آخر هفتس..کلاب خیلی شلوغه. تهیونگ : میدونم..صبحونه تا ۵ دقیقه دیگه حاضره جین : باشه تهیونگ : راستی هیونگ..یه کارگردان جدید پیدا کردم برای کارآموزی.راستش استادم بهم معرفیش کرد..میگن خیلی خِبرَس.اسمشو که تو گوگل زدم صدتا مقاله درموردش اومد جین : خب این خیلی خوبه تهیونگ : استادم گفت باهاش صحبت کرده..دوشنبه ساعت ۱۰ صبح باید برم پیشش جین : تو خونش؟ تهیونگ : نمیدونم..گفت تا اون موقع خبر میده جین : تهته..خیلی مراقب باش.تو خیلی سادهای نمیخوام اتفاقی برات بیافته. تهیونگ : حواسم هست هیونگ...صبحونه حاضره.. _________________________________________ از پارت های بعد قراره چیزهای جدیدی از هوسوک ببینید که شاید براتون غیر قابل باور باشه. ووت و کامنت یادتون نره :)♥︎