Part 25

46 7 0
                                    

هوسوک: امکان نداره!!
لی: تو قرارداد رو امضا کردی
هوسوک: قراردادی که من امضا کردم فقط درمورد
چیزایی که رضایت دارم بود. اگر قرار بود عین
بقیه عروسک خیمه شب بازیتون بشم و هرچی
میگین رو قبول کنم، وضعیتم عین بقیه بود
لی: مگه وضعیتت چجوریه هوسوک؟
هوسوک: جِی.
لی: باشه. جِی..مگه وضعیتت چجوریه؟
هوسوک: چجوریه؟ درحالی که بقیه توی استخر پنت
هوسشون لم دادن، من باید نگران این باشم که اگر
فیلمی بازی نکنم پول اجارمو ندارم..
لی: فکر نمیکنی تقصیر خودته؟
هوسوک: پولمو کی میدی؟
لی: در اسرع وقت.
هوسوک: اسرع وقت؟ من بخاطر اون پول دوبار با
اون شوگا ی لعنتی فیلمبرداری کردم.. فکر میکنی
اگر به پولش نیاز نداشتم اینکارو میکردم؟
لی: اروم باش هوسوک.. اینجا چیزی رو با داد و
بیداد به دست نمیاری.
*نفس عمیقی کشید. دستاشو مشت کرد. سعی کرد با
فشار دادن ناخناش به کف دستش اعصابشو اروم
کنه.*
هوسوک: من به اون پول نیاز دارم.. خواهش میکنم
پولمو بدین..
لی: حالا که درست درخواست کردی زودتر درموردش فکر میکنم.. ولی بهتره تو هم درمورد پیشنهاد جدیدم فکر کنی.
هوسوک: اگه نکنم؟
لی: خب طبیعتا روند فکر کردن منم به تعویق میفته.
*هوسوک با عصبانیت از دفتر بیرون رفت و در رو
کوبید. بلافاصله بعد از خارج شدنش از دفتر جونگکوک رو دید.*
جونگکوک: وقتی اینطوری با عصبانیت رفتار
میکنی معلومه اذیتت میکـ.. بغض داری؟
هوسوک: نه..
*زمزمه کرد و سرشو انداخت پایین.*
جونگکوک: هیونگ مطمئنی حالت خوبه؟
هوسوک: اره حالم خوبه.. برو کنار..
*از دفتر رفت بیرون و به سمت خونه اش راه
افتاد.*
.
.
*درحالی که ویسکیشو میخورد به گوشیش زل زده
بود.. بالاخره تصمیمشو گرفت و گوشیشو برداشت. سرفه کرد تا گلوشو صاف کنه و صدای بغض
دارش مشخص نباشه..با تردید شماره رو گرفت.*
هوسوک: جواب نده..جواب نده..جواب نده...خواهش
میکنم جواب نـ..
شوگا: بله؟
هوسوک:.... *آب دهنشو قورت داد و نفس عمیق
کشید.*
شوگا: الو؟
هوسوک: هـ...هوسوکم..
شوگا: میدونم.. کاری داشتی؟
هوسوک: مـ..من...میشه......امشب بیکاری؟
شوگا: هوسوک؟ صدات داره میلرزه...حالت خوبه؟
هوسوک: خـ..خوبم..
شوگا: بیکارم..برای چی میپرسی؟
هوسوک: میشه بیای اینجا؟...لـ...لطفا..
شوگا:...مطمئنی حالت خوبه؟هوسوک: خوبم.. فقط میخوام باهات صحبت
کنم..مثل....مثل قبل..
.
.
هوسوک: نمیشینی؟
شوگا: راحتم.
*سرشو انداخت پایین.*
هوسوک: بشین...لطفا.. *زمزمه*
*شوگا روی مبل روبه‌روی هوسوک نشست.*
شوگا: خب؟
هوسوک: امروز پیش لی بودم..
شوگا: خودم رسوندمت. خب؟
هوسوک: گفت که...یه بچه پولدار یه پیشنهادی به یه
کارگردان داده و اون از اون پیشنهاد خوشش اومده
و میخواد عملیش کنه..
شوگا: خب؟ چه ربطی به من داره؟
هوسوک: لی گفت کهـ..
شوگا: میشه وقتی باهام حرف میزنی سرتو بگیری
بالا؟ با مورچه های کف خونت که حرف نمیزنی.
هوسوک: باشه... لی گفت که پیشنهاد اون به ما ربط
داره..
شوگا: چه ربطی؟
هوسوک: گفت که.....عام...خب..
*وقتی اخم شوگا رو دید اب دهنشو قورت داد.*
هوسوک: خب...پیشنهادش برای ساخت یه فیلم
سینمایی بوده....درمورد...درمورد...
شوگا: عاشقانه؟
*سر تکون داد.*
شوگا: با ما دوتا؟
*دوباره سر تکون داد.*
*از روی مبل بلند شد و به سمت در رفت.*
هوسوک: کجا میری؟
شوگا: خونه
هوسوک: حرفم تموم نشده
شوگا: چی میخوای بگی؟
*هوسوک بلند شد و رفت سمتش.*
هوسوک: لی پیشنهادشو قبول کرده...منم.....منم
مجبورم پیشنهادشو قبول کنم..
شوگا: چرا؟
هوسوک: کمپانی هنوز سر دوتا پروژه بهم
بدهکاره...لی گفت تا درمورد پیشنهادش فکر نکنم،
درمورد دادن پولم فکر نمیکنه...میدونی معنیش چیه
دیگه؛ مگه نه؟
شوگا: اگه از اول باهاشون لج نمیکردی انقدر اذیتت
نمیکردن
هوسوک: من دلم نمیخواست یه عروسک خیمه شب
بازی بشم و هرکاری که بهم میگن رو انجام بدم.
شوگا: منظورت چیه؟
هوسوک: هیچی.. *زمزمه*
هوسوک: قبول میکنی؟
شوگا: درموردش فکر میکنم.
*استین دستشو گرفت.*
هوسوک: لطفا...من به این پول نیاز دارم..
شوگا: گفتم بهش فکر میکنم... چیز دیگه ای نیست؟
هوسوک: نه..
شوگا: شب بخیر.
*در رو باز کرد و بیرون رفت.*

my favorite porn star ( Yoonseok )Where stories live. Discover now