Chapter 14-2: From A Friend

25 10 0
                                    

چپتر 14 پارت 2:از یک دوست

_______________🌛🚵🌜_______________

"ترس"

حسی بود که کیونگسو قبلاً هم تجربه اش کرده بود.چه مقابل کریس و چه مقابل شیومین عصبانی اما.....

حس ترسی که تو اون لحظه حس میکرد،یه چیزی فراتر از ترسای قبلیش بود.

یه ترس که سرما به وجودش مینداخت،حتی با وجود اینکه کسی که میترسوندش هیچ حرکتی نمیکرد و هیچ واکنشی نشون نمیداد.

نگاه خیره سهون با اون چشمای کشیده،سکوت وحشتناکش و حالت ثابتی که انگار حتی نفسم نمیکشه....

همشون باعث شد تا به عنوان یه "هیولای سرد" تو ذهن کیونگسو ثبت بشه.

یه هیولای سرد که انگار منتظر بود هر لحظه اسلحه اش رو در بیاره و سمتش بگیره و بعد-....

_ولی چجوری این همه آدم جور کردین؟؟

بالاخره با حرفی که کای زد،تونست از اون فشار عظیم نگاه سهون خلاص بشه.

نفسش رو که نمیدونست کی حبس کرده رو،آزاد کرد و نیم نگاهی به کای انداخت.

ازش ممنون بود که کمکش کرده بود تا هدف نگاه عصبی سهون قرار نگیره.درست همون لحظه چانیول لبخندی زد و گفت:«اون اوایل که تازه کلاب راه افتاده بود و با سباستین سر یه پسر سیاه پوست درگیر شده بودیم رو یادته؟همون پسر سیاه پوستی که با جوزف رفیق بود»

کای با گیجی پلک زد و گفت:«آره یادمه اسمشم جاناتان بود.آخرشم سهون کمکش کرد تا از زیر دست سباستین جون سالم به در ببره.چطور مگه؟»

چانیول شونه ای بالا انداخت و گفت:«هیچی فقط باباش رییس یکی از بزرگترین هتل و کازینوهای معروف لاس وگاسه.الانم چون به پسرش کمک کردیم میخواد جبران کنه سر همین میشه گفت الان بیشتر از چیزی که فکر میکردیم آدم داریم؟»

کای هومی کشید و به سهون خیره شد.مکثی کرد و آروم گفت:«از همون موقعی که راه افتادیم بیایم لاس وگا-نه...از همون اولش میدونستی اینجا کمک داریم؟؟»

سهون چیزی نگفت ولی همون سکوتشم برای کای کافی بود.

واقعاً که رییس متفاوت بود.

دست چپش رو روی شونه راست کیونگسو گذاشت و رو به سهون گفت:«اوکی اینم از کسی که من رو نجات داد.اسمش دو کیونگسوعه و مثل ما کره ایه.پس اممممم خب......میشه بیاد عضو کلاب موتورسواران ماه بشه؟»

سهون چند لحظه به کیونگسو خیره شد و وقتی دید،پسری که همراه کای اومده به سختی بزاقش رو قورت داده،هومی کشید و با لحن سردی گفت:«از کجا معلوم که یه جاسوس نباشه؟»

تاکید سهون روی کلمه جاسوس ضربان قلب کیونگسو رو بالا برد.

این تردید رییس کلاب موتور سواران ماه کاملاً طبیعی بود.

Moon Motor Cyclists[Full]Where stories live. Discover now