Chapter 18-2: Sky

38 14 0
                                    

چپتر 18 پارت 2: آسمان

_______________🌛🚵🌜_______________

آسمون شب زیبا بود.

انگار که روی یه بوم سیاه،رنگ سفید بپاشی و به نقطه های سفید روش خیره بشی.

نقطه های سفید رنگی که با نزدیک شدن به شهر،کمتر و کمتر میشدن و بعد،به جز چندتاشون،همه خاموش میشدن.

شدت نور چراغ ها به قدری زیاد بود که حتی پر نورترین ستاره ها هم،کوچیک به نظر می رسیدن و تنها چیزی که جلب توجه میکرد،ماه بود!!

_هی لوهان...آماده ای؟

با صدای بکهیون سرش رو چرخوند و هومی کشید.موهای صورتی رنگش رو روی صورتش ریخت و با پوشوندن یه چشمش،نیم نگاهی به بکهیون کرد.

سرش رو جلو برد و کنار گوشش گفت:«مطمئنی که این نقشه عملی میشه بکهیون؟»

بکهیون با سوالی که دیگه از شنیدنش خسته شده بود،آه کلافه ای کشید و گفت:«وای لولو چند بار میپرسی؟آره عملی میشه!طبق اطلاعاتی که اون دوستِ کیونگسو یا همون لومنگ بهمون داده،هیونگِ سهون تو این هتله و تو یکی از اتاق های طبقه 15 حبس شده و برای آزادیش،باید به ساختمون نفوذ کنیم.البته چون این کل این هتل-کازینو برای مشتری های وی.آی.پی باند دراگونه،برای وارد شدن باید هویت یه وی.آی.پی رو جعل کنیم و حدس بزن چی؟من بیون بکهیون،کسی هستم که اگه موقعیت برام جور میشد می تونستم بهترین بازیگر جهان بشم!!»

_ولی بازیگریت چه کمکی به ما میکنه؟

لوهان که هنوز منظور بکهیون رو نفهمیده بود،با گیجی گفت و بکهیون هم پوکر نگاهش کرد.یه نگاه پر از تاسف بهش انداخت و گفت:«هی لولو....میدونی یکی از این کارمندهای این هتل،چطوری یه وی.آی.پی رو میشناسه؟»

_شناسه وی.آی.پیش؟

لوهان انگار که نمی فهمید چرا بکهیون همچین سوال واضحی پرسیده،با تردید جواب داد و به بکهیون نگاه کرد.

بکهیون هم چند لحظه بهش نگاه کرد و پوکر گفت:«....راست میگی ولی....من منظورم اون نبود.....اوکی بذار اینجوری بهت بگم!»

بکهیون یدفعه یقه لباسش رو درست کرد و بعد با جدیتی که ازش بعید بود،گفت:«این کارمندها دو جور وی.آی.پی رو میشناسن.یه وی.آی.پی که قبلا دیدنش و برای اینکه پیشرفت کنن،سعی میکنن بهش بچسبن....بهشون میگن وی.آی.پی های محبوب که همه دنبالشونن....دسته دوم وی.آی.پی هایی هستن که بهشون میگن وی.آی.پی های منفور.اینا کسایین که انقدر رو مخ کارمندها هستن و حرصشون میدن و عقده هاشون رو سرشون خالی میکنن،که همه یادشون میمونه بهشون نزدیک نشن.پس فکر میکنی برای وارد شدن باید نقش چه کسایی رو بازی کنیم؟؟»

لوهان مکث کوتاهی کرد و آروم گفت:«وی.آی.پی های منفور؟؟»

_دقیقا!از دوست منم کمتر از این انتظار نمیرفت!!

Moon Motor Cyclists[Full]Where stories live. Discover now