-ببین عزیزم... یه خواهش کوچولومچولو داشتم ازت!
کاوه-حتماً! بگو چی میخوای؟
-خب چیزه... چیز!
کاوه-عزیزم دلت سکس میخواد؟ اینکه خواهش نمیخواست!
پوکر گفتم-چطور به این نتیجه رسیدی جونم؟
کاوه-چون چیز چیزه!
-نه... یعنی اونم بدم نمیاد! ولی الآن یچیز دیگه میخوام!کاوه-خب بگو چی!؟
-میشه زنگ بزنی آزاده و برای شام دعوتش کنی؟
کاوه-شام؟
-آره. من با البرز حرف میزدم، حرفش شد دعوتش کردم! ولی اولین باره میان فکر کنم باید آزاده رو جدا دعوت کنیم.
کاوه-بله درستش اینه.
خب زنگ میزنی؟
کاوه-چرا خودت نزدی؟
-واقعاً لازمه این سوالو بپرسی؟
کاوه-نه نیست. شمارشو ندارم برام بفرست.
-باشه. مرسی عزیزدلم.
کاوه-کار خاصی نمیکنم.
-حالا برگردیم سر چیز!کاوه خندید-مسخرم نکن جدی فکر کردم دلت چیز میخواد!
-همیشه درست حدس میزنی! خب حالا برنامه بریز کی و چگونه نامبرده رو بپیچونیم بریم چیز؟
کاوه-نامبرده کیه؟ آرش؟
-آره. نمیتونم بگم! تخمجن شیطونو درس میده سریع سر و کلهاش پیدا میشه از کونم درمیاره.
خندید-تو بگو چطور نامبردهی تخمجن مربی شیاطین رو بپیچونیم؟-من اگه میدونستم از تو میپرسیدم!؟
کاوه-هاه... حق با توعه. خب فردا صبح میره مدرسه!
-و توعم یه خروار کار ریخته سرت!
کاوه-عزیزم؟ تو نمیدونی من برای تو همیشه وقت خالی دارم؟ کار میتونه بره در خودش بزاره!
ریز خندیدم-چه بی ادب شدی امروز...
کاوه-کمال همنشین عزیزم. کمال همنشین...
بلندتر خندیدم-گردن من ننداز من به این با ادبی!کاوه-بله بله. عزیزم من برم صدام میکنن.
پوکر گفتم-که من همیشه برای تو وقت خالی دارم دیگه؟
کاوه خندید-اجازه ندی نمیرم. خوبه؟
-نه برو. فقط عزیزم یادت نره به آزاده زنگ بزنی؟
کاوه-شمارشو بفرست زنگ میزنم.
-باشه. خدافظ.قطع کردم ولی لبخند از رو لبم پاک نشد، شماره آزاده رو با یه عالمه ایموجی بوس و بغل و قلب و گل فرستادم برای کاوه.
آرش-دارا، کجایی؟
-جلوی چشمتم عزیزدلم.
آرش-عهههه...
-جونم؟
آرش-مگه شب مهمون نداریم؟
-داریم.
آرش-پذیرایی بهم ریخته. تو آشپزخونه بمب ترکیده، حتی اگه غذا رو از بیرون بگیرین باز باید زودتر بلندشی همه جا رو تمیز کنیم!
-کی بهم ریخته صبح که تمیز بود.
آرش-وا... خودت بهم ریختی. صبحونه درست کردنت رو تمیز نکرده با ناهار آشپزخونه رو ترکوندی.
-هاها...آرش-پاشو تنبلی نکن. آشپزخونه با تو بقیش با من.
-نمیخواد خودم تنهایی...
آرش-با هم انجام بدیم زودتر تموم میشه.
-مرسی عزیزم. هرجا خسته شدی بهم بگو خب؟ لازم نیست به خودت فشار بیاری.
آرش-نگران نباش.
با کمک آرش همه جا رو مرتب کردم.
-آی... خسته شدم...
آرش-یکم ورزش کن استقامتت زیاد شه!-آرش جان حالا میخوای خیلی هم روت تو روم باز نشه هان؟
آرش-یعنی چی؟ متوجه منظورت نمیشم!
-آره جون خودت.
آرش خندید-من میرم لباس خوشگلامو بپوشم. تو هم لباساتو عوض کن زشته جلو آزادهجون!
این آزاده مهره ماری چیزی داشت؟ چرا رو من اثر نمیزاره پس!؟ نچ نچی کردم و رفتم تا به خودم برسم، جدا از البرز و آرش از صبح کاوه رو ندیده بودم و دلم میخواست جلوش ترتمیز و تپلمپل ظاهر شم تا بدونه بدون اون هم عالی همه چیو هندل کردم!
YOU ARE READING
We Might Be Dead By Tomorrow
Romanceتو روشنی قلب منی؛ خودم را به هدر ندادهام!... 🌿 Give me all your love now 'Cause for all we know We might be dead by tomorrow... 🌿 #هپی_اند #happy_end By:imrockcandy🍭