5

3.7K 318 8
                                    

تهیونگ گوشیش رو کنار گذاشت و برگشت که با کوک با بالاتنه لخت مواجه شد ، با چشمای گشاد شده یه کوک نگاه میکرد ، تهیونگ که حالا به پهلو خوابیده بود خواست نگاهش رو از کوک بگیره اما نمی تونست

اون هیکل عضله ای ، اون بازوهای بزرگ که جون میداد برای گاز گرفتن و در آخر شکم شیش تیکش

کوک روی تهیونگ خیمه زد و تهیونگ مجبور شد به پشت بخوابه ، تهیونگ ارتباط چشماشون رو قطع کرد و سرش رو پایین انداخت

کوک: دلبر کوچولو نمی خوای نگام کنی ؟

تهیونگ آروم سرش رو دوباره بالا آورد و یه چشمای کوک نگاه کرد ، کوک سرش پایین آورد و برای دومین بار لباش رو روی لبای تهیونگ گذاشت و شروع به بوسیدن لباش کرد

کوک تکیه اش رو از روی دستاش برداشت و روی تهیونگ خوابید اما تمام وزنش رو روی تهیونگ ننداخت و همزمان با بوسیدن لباش یکی از دستاش رو زیر لباس تهیونگ برد و آروم شکمش رو لمس کرد

تهیونگ هم چشماش رو بست و خودش رو به کوک سپرد تا هر کاری می خواد بکنه

کوک دستش رو از زیر لباس تهیونگ در آورد و سمت دکمه های لباس تهیونگ برد و آروم و یکی یکی باز کرد و لباسش رو کنار زد ، به بدنش نگاه کرد و از حرص دندون غرچه ای رفت ، تهیونگ با بغض گفت

تهیونگ: میدونم خیلی زشتن

کوک سرش رو نزدیک گوش تهیونگ برد و دم گوشش پچ زد

کوک: زیباییت غیر قانونی پرنسسم

و بوسه ای به لاله گوش تهیونگ ، بدنش رو کمی از تهیونگ فاصله داد ، کبودی های تهیونگ از زیر سینه هاش شروع میشد ، کوک از همون جا آروم شروع به بوسیدن کبودیا کرد

کوک لبای داغش رو روی بدن تهیونگ میزاشت و آروم کبودی ها رو می بوسید

تهیونگ: ا.... آلفا

تهیونگ بخاطر کارای کوک صداش می‌لرزید اما باید می گفت ، دوباره خواست چیزی بگه که

کوک: هییششش ، آروم باش قشنگم تا تو نخوای اتفاقی نمیوفته

و دوباره مشغول بوسیدن بدن تهیونگ شد و بعد از مدتی دکمه های لباس تهیونگ رو بست ، روی مارک رو بوسید

کنارش دراز کشید و آروم تهیونگ رو کشید داخل بغلش و روی سرش یه بوسه سبک گذاشت

( میدونم انتظار اسمات داشتید🤣🤣🙏)

تهیونگ: کوکی چ.....چرا ک....کاری نکردی؟

کوک: چون دوست دارم و دلم نمی خواد ناراحتت کنم

تهیونگ: چطور تو این مدت کم فهمیدی دوستم داری ؟

تهیونگ با لحن تمسخر آمیزی گفت ، کوک لبخندی زد و همون طور که موهای امگا رو نوازش میکرد گفت

THAT IS MY OMEGA [Kookv]Where stories live. Discover now