29

2.2K 147 3
                                    


( متن ادیت نشده 🙏)

از صبح که بیدار شده بود یه صبحونه سر پایی خورده بودنو سریع حرکت کردن

کوک دیشب نزاشته بود تهیونگ راحت بخوابه و تا صبح با بوسه ها و گاز گرفتناش بیدار نگهش داشته بود

الان هم سر امتحان بود ، امتحانی که اگر اون رو قبول می شد باید روی پایان نامه اش کار میکرد

روی ورقه اش افتاده بود و عین باد می نوشت ، وقتی تموم شد ورقه اش رو نگاه کرد و چک کرد تا چیزی رو جا ننداخته باشه

بعد از اینکه ورقه اش رو چک کرد لبخندی از روی رضایت زد و بلند شد ، بدون صدا ورقه رو روی میز استاد گذاشت و با همون لبخند تعظیمی کرد و رفت بیرون

ته: هوووففف اینم تموم شد ، فقط امیدوارم قبول بشم

با لحن نگرانی گفت ، گوشیش رو از جیبش در آورد تا به آلفاش زنگ بزنه

شماره کوک رو گرفت و به بوق سوم نرسیده کوک جواب داد

کوک: جانم

ته: خسته نباشی ، حالت خوبه ؟

کوک: ممنون عزیزم توام خسته نباشی ، اره حالم خوبه تو خوبی نفسم ؟؟ امتحانت چطور بود؟؟

ته: منم خوبم ، امتحانمم خوب بود حداقل من این طور فک میکنم

کوک: یا بیبی‌ منو دست کم نگیر

تهیونگ خنده کوتاهی کرد و ادامه داد

ته: کجایی؟

کوک: توی دفترم

ته: چه کار می‌کنی ؟

کوک: هیچی فقط ده دقیقه دیگه یه جلسه دارم

ته: اوه مزاحمت شدم

کوک: چند بار بگم تو برای من کوچک ترین مزاحمتی نداری زندگیم

تهیونگ نتونست جلوی لبخند پهنی که روی صورتش نقش می‌بنده رو بگیره

ته: میدونم ببخشید

کوک: کی بیام دنبالت خوشگلم ؟؟

ته: نیا دنبالم قراره با جین هیونگ بریم خرید چند تا وسیله نیاز داریم

کوک: باشه نفسم بهت خوش بگذره بابت پول هم نگران نباش الان حسابت رو شارژ میکنم هر چی دوست داشتی بخر باشه؟؟

ته: نیازی نیست همین جوریش هم کلی پول تو حسابمه

کوک: همش فدای یه تار موت عزیزم

ته: ممنونم کوکو

کوک: بهت خوش بگذره بیبی

ته: ممنون ، کوکو خیلی مراقب خودت باش باشه ؟

کوک: چشم عزیزم توام خیلی مراقب باش

ته: باشه عشقم کاری نداری ؟

THAT IS MY OMEGA [Kookv]Where stories live. Discover now