□■ قسمت پایانی ■□

745 109 186
                                    


عادت ندارین انقدر زود ببینین اعلان پارت جدید رو نه....خوب دیگه باید جبران میکردم....👀🥲

به قسمته آخره ..کجا برم؟ هم رسیدیم 🥲🥺
الان من خودم کجا برممممم😭

دوست دارم کلی کامنت بخونم🥲پس فیلتر شکنا روشن🫂🫂

لطفا گفته هامو آخر پارت تا اخر بخونید 💞💞💞🤌

خدمت بیبیام آخرین پارت این فیک...

■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□

الفا بی تاب شده امگاشو روی تخت خوابوند و لبه های حوله مشکی رنگشو کنار زد.

( یعنی الان اسمات بنویسم🦦..خوب چون پارته آخره و ناراحتین مینویسم🫂)

تهیونگ: این رنگه مشکی کنار بدنت واقعا تضاد بی نظیری داره.

خم شد و کیس مارک هایی رو جا جای بدن امگاش حک کرد.
یه دستشو زیر سر جیمین ستون کرد طوری که میتونست موهاشو نوازش کنه و دست دیگشو سمت پاهای امگاش برد و از هم فاصلشون داد.

جیمین: اومممم.

امگا با حس انگشتای سرد تهیونگ روی ورودیش لباشو بهم چسبوند تا هیجانشو کنترل کنه.

الفا راضی از واکنش هیجانی و مراقب امگاش پوزخندی زد و خیلی اروم اروم به دیواره سوراخ خیس امگاش فشار اورد.

وقتی جیمین چشماشو بست و لب گزید تهیونگ خیلی ناگهانی دو انگشتشو محکم وارد سوراخ امگا کرد.

جیمین: اههه ته..اوف.

امگا با ناله ای که سعی در خفه کردنش داشت تا مبادا آیون بیدار بشه به شونه تهیونگ چنگ زد....باید مراقب صداش می‌بود اما حالت چهره تهیونگ....

جیمین‌: از اون پوزخنده دیوث وارانه رو مخت مشخصه می آخ....میخوای..اذیت کنی آه .

تهیونگ انگشتاشو چرخوند و با زبونش خط فک تا نیپل امگاشو طی کرد.
جیمین که به حرکت انگشتای الفاش عادت کرده بود دستاشو روی شونه های پهنش حرکت داد.

الفا نیپل جیمینشو گاز گرفت و با مک محکمی رهاش کرد بی طاقت روی زانو هاش بلند شد و انگشتاشو خارج کرد .

تهیونگ با پوزخند انگشتشو بالا اورد و روبه روش چشمای تب دار و خمار شده جیمین گفت : هیسسسسس پاپا جیمین هیش.

عضو تحریک شدشو چند بار با دست لمس کرد و پاهای جیمینو دور کمرش پیچید.

جیمین پشت دستشو روی دهنش گذاشت و اروم گفت : وحشی بازی در بیاری من میدونمو تو.

(قیافه من وقتی این تیکه رو مینوشتم😎😈💃)

جیمین قبل از ورود تهیونگ گفت که الفا دستشو کنار زد و با تنها زبونش لب های پفکی و خوردنیه امگاشو خیس کرد.

■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■Where stories live. Discover now