🍂《part 3‌7》

7.5K 960 332
                                    

[ ستاره یادت نره ^_^]

...

□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□

...

طول راهروی اتاق و رد کرد و با رسیدن به در اتاق اونو با شتاب باز کرد که صحنه ی ...خب...
جذابی به چشم هاش خورد...

نیشخند زد و به بدن نیمه برهنه تهیونگ نگاه کرد که فقط یه باکستر مشکی پاش بود...
عوضی چه هیکلی داره...
-اووووو...

تهیونگ حوله ی کوچیک و از دور گردنش باز کرد...دیگه عادت کرده بود به گاو بودن جیون.
سشوارِ روی میز و به برق زد.

-چیه مث بز ذول زدی به من؟
جیون تک خنده ای کرد و تکیش و از چهارچوب در برداشت.
قدمی تو اتاق برداشت : از بس جذابی چشمام کنترل ندارن.

تهیونگ نگاه چپی از تو ایینه بهش انداخت: قدرت لاس زنیت افتضاحه.
جیون لباش و اویزون کرد که قیافش به شدت کیوت شد.

-بلد نیستم...وقتی بخوام با کراشم لاس بزنم قطعا ازم نا امید میشه نه؟
تهیونگ سرش و تکون داد: بدبخت کسی که تو روش کراش داری.

-میشناسیش.
-میدونم...لیسا بهم گفت کیه.
جیون جلو رفت و با ذوق گفت: به هم میایم؟
تهیونگ برگشت و نگاه کلی به سرتا پای جیون انداخت: تو و جیمین...هی...بدک نیستین.

-بهم یاد بده چطور باهاش لاس بزنم.
گفت و نیشخندی به رویِ تهیونگ زد...قطعا پسر مهارت بالایی تو این کار داره چون فقط با یه نگاه هم میتونه طرف مقابلش و به زانو دربیاره.

تهیونگ ابروهاش و بالا داد: من بهت یاد بدم؟
جیون خبیث گفت: کسی که تونسته جعون جونگکوک اعظم رو تور کنه قطعا مهارت خاصی تو این زمینه داره مگه نه؟

در ثانیه لبخند تهیونگ محو شد ...
نفس عمیقی کشید و سعی کرد اروم باشه...
بازم جعون جونگکوگ...

جیون منتظر به پسر بزرگ تر خیره بود...هنوز هم میخواست بهش یاد بده چطور باید با کراشش لاس بزنه.

تهیونگ نگاهش و بعد مکثی بالا اورد و تو چشم های جیون خیره شد...اینقدر عمیق که جیون یکه ای خورد...

تهیونگ قدمی سمتش برداشت و اینقدر جلو رفت که جیون برای اینکه پسر بهش نخوره عقب عقب رفت...
چشماش درشت شده بود و به کارای تهیونگ خیره بود.

کمرش به دیوار خورد که بلافاصله تهیونگ بهش چسبید و دستاش و کنار بدن و سرش رو دیوار پین کرد...

-...تهیونگ!!!!

پسر با نیشخندِ رو لباش خیره به لب های جیون سرش وجلو برد و کج کرد...
دیگه نمیتونست شکه تر از اینی که هست بشه...
به قدری شوکه که بدنشم خشک شده بود...

تهیونگ با سرگرمی به چشم های گرد جیون خیره شد و دستش و اروم از ناف تا سینه ی پوشیده شده از لباسِ جیون کشید...

My SinWhere stories live. Discover now