تهیونگ بعد از ضربات متعددی که به شونهاش میخوره، از خواب بیدار میشه. برای لحظهای آرامش داره که چند ثانیه نیازِ تا به دردی وحشتناک توی ناحیه سرش تبدیل بشه.
لبهاش ترک برداشتن و دهن و گلوش به طرز آزاردهندهای خشک شدن.
معدهاش از شدت حالت تهوع پیچ میزنه.پلکهاش به خاطر مقدار کم ریملی که دیروز ظهر استفاده کرده و مقدار کثیفی گوشه چشماش، چسبناک شده رو با سعی باز میکنه تا به یاد بیاره کجاست.
اون توی اتاق خودش نیست، ذهنش کمکم به کار میوفته که اینجا اتاق سونووئه. ذهنش به مهمانی آزاردهنده و پر از اشک و سوجوو فلش بک میخوره.
توی همین افکار به سر میبره که ضربه محکم تری به شونهاش وارد میشه:« تهیونگ.» زمزمه آرومی به گوش میرسه
_:«بیداری؟»تهیونگ باقی مونده انرژیش رو صرف پیچوندن سر و به بالا نگاه کردن میکنه.
جونگکوکه.. که بالا سرش ایستاده و با حالتی ناخوانا بهش نگاه میکنه..کیم با صدای خش دار در اثر خواب زیاد در جواب میگه..
_:«جونگکوک! اینجا چیکار میکنی؟»حالا نوبت جئونه که سوالش رو نادیده بگیره:« حالت خوبه؟ میتونی بلند شی؟»
تهیونگ کمکم هوشیار میشه و به همراه اونها احساساتش هم بیدار میشن. احساساتی که با گذر سریع زمان بیشتر خودشون رو نشون میدن.
دوباره حرفش رو تکرار میکنه:« جونگکوک! اینجا چیکار میکنی ؟»جونگکوک:« سونوو گفت حالت خوب نبوده، امشب رو پیشش موندی.» جمله همین جا به پایان میرسه و سوالات زیادی رو بدون جواب میذاره.
تهیونگ به بازخواست کردن ادامه میده، اون هم با لحنی طلبکار:« خوب؟ چی باعث شد بیای اینجا؟باعث نگرانیت شد که من حالم بده؟»
جونگکوک:« تو نمیتونی برای من تعیین تکلیف کنی نگران چی باشم.» اون هم به اندازه هیونگش آشفته است. کلمات و لحنش خصومت آمیزئه؛ اما پیام اصلی حرفش اینطور نیست.
تهیونگ نمیتونه تحمل کنه.
نمیتونه بازم به خودش امید بده.
نباید بذاره اون باریکه نور دوباره توی قلبش متولد بشه.
ابروش رو بالا میاندازه:«فکر میکنم دیروز حرفهام رو زدم، گفتم که تنهام بذار و دنبالم نیا.»
به چهره پسر کوچکتر خیره میشه که چطور آروم آروم توی هم فرو میره، فکش رو طوری روی هم فشار میده انگار قصد داره استخوانهاش رو خرد کنه.جونگکوک یک نگاه سرسری به اتاق و باز به تهیونگ خیره میشه، چشمهاش مثل دو گودال تیره به نظر میرسن.
_:« یعنی میخوای با من قطع رابطه کنی؟»
YOU ARE READING
«𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢|باریکهایازنور✔︎»
Fanfiction[ اتمام یافته⛔] 𝐅𝐢𝐜 𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢 𝐆𝐞𝐧𝐞𝐫: 𝐑𝐨𝐦𝐞𝐧𝐜𝐞, 𝐩.𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞, 𝐬𝐦𝐮𝐭🔞 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯🧑🤝🧑 𝐔𝐩𝐓𝐢𝐦𝐞:_ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: _𝐑𝐞𝐝𝐐𝐮𝐞𝐞𝐧⚜️