top [ Sirius³ ]

32 5 44
                                    

بعد از مدرسه، بکهیون همونطور که قول داده بود به دنبال همکلاسیش به سینما رفت. سهون از سرگرمی پسر نسبت به یه فیلم کاملا شوکه شده بود، حتی پاپ کورن هم اون رو کنجکاو میکرد، همه چیزهایی که اطراف وجود داشتن اون رو کنجکاو میکردن، در واقع اون پسر خودش یه کنجکاوی بود.

"این گل زرد شیرین و عجیب غریب چیه؟ دوستش دارم." بکهیون درحالیکه یه مشت پاپ کورن کاراملی رو توی دهنش فرو میکرد گفت. این بامزه ترین چیزی بود که به چشم سهون وجود داشت، پوزخندی زد.

"اسمش پاپ کورنه، چیزی به اسم 'کارامل' دورش پوشونده شده. تا حالا درمورد این کارامل عجیب شنیدی بک؟" سهون به شوخی خودش خندید. بکهیون با تعجب صورت خالی‌اش رو تکون داد.

"جدی میگی؟" سهون ابرویی بالا انداخت. همکلاسیش جوابی نداد.

سهون ادامه داد. "تو اهل فضا یا چیز دیگه‌ای هستی؟ چطور میتونی پاپ کورنو نشناسی؟" مکث کرد و دوباره خندید.

حالات بکهیون نشون میداد که اون کمبود اطلاعاتش رو خنده دار نمیدونست، اما سرش رو تکون داد و نیمه لبخندی زد.

"پس این یه ذرته که ترکیده، درسته؟" صورتش رو برگردوند و به سهون نگاه کرد.

"درسته، ذرتیه که ترکیده." جواب داد.

چیز زیادی برای گفتن راجب فیلم وجود نداشت، تمام کاری که سهون در طول فیلم انجام داده بود این بود که تمام تلاشش رو برای لاس زدن کرده بود. خمیازه های کلیشه‌ای رو امتحان کرد، دستهاش رو دور شونه های بکهیون حلقه کرد، سعی کرد انگشتهاشون رو به هم بپیچه، حتی سعی کرد گونه‌ی بکهیون رو ببوسه، که بکهیون برگشت و بهش خیره شد.

به محض تموم شدن فیلم، سهون دستهاش رو دور مچ بکهیون حلقه کرد و اون رو از بین جمعیت بیرون کشید، از ساختمون به پارکی توی همون حوالی رفتن که بتونن توش تنها باشن.

"ما چرا اینجاییم؟" بکهیون سوال کرد.

"دلیل خاصی نداره، فقط میخواستم با تو باشم" سهون پشتش رو به درخت تکیه داد.

هردو مدت طولانی‌ای به هم خیره شدن، فقط نشسته بودن و از سکوت لذت میبردن، فقط صدای ضعیف نفس هاشون شنیده میشد.

سهون سمت بکهیون برگشت درحالیکه دستهاش توی جیبش فرو رفته بود.

"تو هنوز یه اثر کوچیک اونجات داری." درحالیکه به کنار لبهای بکهیون اشاره میکرد سکوت رو شکست و زمزمه کرد.

"هوم؟"

"هنوز یکم ذرت اونجاست."

"کجا؟" بکهیون سعی کرد پاکش کنه.

"آه بک، اونجاست!" وقتی دید بکهیون داره طرف دیگه لبش رو پاک میکنه، با نارضایتی نالید.

"درست.." سهون درحالیکه یک اینچ به صورت بکهیون نزدیک میشد گفت.

SIRIUSWhere stories live. Discover now