maybe you

95 9 9
                                    

امروز برای جیسونگ بهترین روز زندگیش به حساب میرفت چون بلاخره قرار بود ماموریتی که مدتها منتظر انجام دادنش بود رو شروع کنه‌.
افرادی که سونبه‌اش معرفی کرده بودن افراد قابل اعتمادی به نظر میومدن و کسایی بودن که از اونها هیچ مشخصاتی پیدا نمیشد همینم اونها رو برای مامور مخفی بودن یک گزینه‌ی مناسب میکرد.
اما یک چیزی از صبح جیسونگ رو اذیت میکرد، اونم حال بده سونبه‌اش بود، سونبه‌اش از صبح گرفته به نظر میرسید و این جیسونگ رو اذیت میکرد
صندلی ای از گوشه‌ی اتاق برداشت و رو به روی میز سونبه اش نشست

_کیم سونبه‌نیم مشکلی پیش اومده؟

جیسونگ با لحن نگرانی گفت و نگاه مرد میانسال رو روی خودش برگردوند

_فقط یکم‌ نگرانم

_نگران چی؟

آقای کیم اول با کمی تردید به جیسونگ نگاه کرد و بعد برای زدن حرفی که میخواست بزنه، خودش رو آماده کرد

_افسر یانگ جونگین رو یادته؟

جیسونگ از یادآوری دوست تازه واردش که خیلی زود هم ترکشون کرده بود نگاهش رنگ غم گرفت

_بله یادمه

_جونگین بخواطر همین پرونده از کارش کناره‌گیری کرد

جیسونگ با چشمایی که رنگ تعجب و غم گرفته بود به سونبه‌اش نگاه میکرد

_ی..یعنی چی؟

_جونگین از همون اول هم به پرونده‌هایی علاقه داشت که تو بهشون علاقه نشون دادی و همینم بود که باعث شد شما خیلی زود صمیمی بشید، اما وقتی جونگین چیزای مشکوکی از کمپانی بنگ پیدا کرد گفت به مسئولیت خودش میخواد این پرونده رو دنبال کنه، تا یک روز وقتی که گفت میخواد داخل عمارت نفوذ کنه و مدارکای بیشتری به دست بیاره به طور خیلی تصادفی گم شد طوری که حتی خودش هم برای کارای استفعاش به اداره نیومد، هیچکس این قضیه رو جدی نگرفت و دنبالش نکرد فکر میکنی چرا؟ بخواطر اینکه اون بنگ عوضی کل ایستگاه رو با پول و پارتیاش خریده بود تا کسی پی این پرونده رو نگیره، من نگرانم برای تو یا بچه ها اتفاقی بیفته، جونگین حتی پیش خانوادش هم نرفت من خیلی سعی کردم پیداش کنم اما کوچیکترین ردی هم از اون پسر باقی نمونده بود نمیدونم اون لعنتیا چه بلایی سرش آوردن یا چطور تهدیدش کردن که حتی خانوادش رو هم نخواسته ببینه

جیسونگ که از شنیدن اینهمه اطلاعات هنوز توی شوک بود مدت زیادی رو توی سکوت در حال فکر کردن بود و بعد با اشکهایی که در معرض ریختن بود رو به سونبه‌اش با تحکم جواب داد

_هیونگ مطمئن باش که اگه تا الان محض کنجکاوی این پرونده رو دنبال میکردم الان بخواطر پیدا کردن جونگین اینکارو میکنم، مطمئنم حداقل پسرش مینهو از این قضیه خبر داره نمیزارم این بلا رو سر بقیه هم بیارن

Silent starWhere stories live. Discover now