In my head

64 8 3
                                    

پسرک خسته خودش رو روی کاناپه‌ی گوشه‌ی بار انداخت و به فضای خالی و سکوت آزار دهنده‌ی بار نگاه کرد، صبح مینهو باهاش تماس گرفته بود و ازش خواسته بود تا برای آماده سازی و صحبت‌های بیشتر با جونگین و چانگبین به بار بیاد اما الان علاوه بر اینکه سه شخص مورد نظر اونجا نبودن، بار خالی از هر آدمی بود.

هیچکدوم تماس هاشون رو جواب نمیدادن و جیسونگ تقریبا کل بار رو داشت زیر و رو میکرد

_معلوم نیست کجا رفتن

زیر لب با کلافگی غر زد و به سمت انبار بار، آخرین جایی که هدفش برای گشتن بود قدم برداشت اما ناگهان با شنیدن صداهای نامفهوم سرجاش ایستاد
طوری که صدایی ایجاد نکنه به انبار نزدیک شد و هر قدمی که به انبار نزدیک میشد مساوی بود با بیشتر و واضح تر شدن صداها
با تردید پشت دیوار قایم شد و سرش رو کمی کج کرد تا ببینه داخل انبار چه خبره اما با دیدن صحنه‌ی رو به روش چشماش از تعجب گرد شد و به سرعت دستش رو روی دهنش گذاشت تا از خودش صدایی تولید نکنه

_هیونگم تا الان اومده، باید برم

پسر بزرگتر دستش رو کنار گردن جونگین به دیوار تکیه زده بود و توی صورت پسر خم شده بود

_توی این مدتی که هیونگت رو پیدا کردی داری منو نادیده میگیری یانگ جونگین؟

پسرک مو قهوه‌ای به آرومی خندید و نگاهش رو به دوست پسر حساسش داد و دستاش رو دور گردن چانگبین حلقه کرد
ثانیه ای بعد جیسونگی که انگار خشکش زده بود شاهد صحنه‌ی بوسه‌ی اون دو پسر بود، هیچ دلیلی برای اینهمه واکنش وجود نداشت ولی فکرش رو هم نمیکرد که انقدر براش عجیب باشه

_دید زدن بوسه‌ی دیگران کار درستی نیست افسر هان

جیسونگ رسما از جاش پرید اما عقلش زودتر عمل کرد و تونست صدایی از خودش ایجاد نکنه، حتی نفهمیده بود که شخصی پشت سرش قرار داشته
مینهو با چهره‌ای که مشخص بود سعی داشت خنده‌اش رو کنترل کنه دست به سینه نگاهش میکرد
جیسونگ دستش رو روی قلبش گذاشت و ثانیه‌ای بعد با شدت و قدرتی که نمیدونست از کجا اومده مینهو رو به سمت مرکز بار برد

_میدونی اگه میفهمیدن چقدر خجالت میکشیدن؟

جیسونگ با عصبانیت به مینهو توپید و باعث خنده پسر شد

_فعلا کسی که خجالت کشیده یکی دیگه‌ست

با اشاره به گوش های قرمز جیسونگ گفت و باعث شد دستای پسر سمت گوش‌هاش بره و چشم غره ای نصیبش کنه

_فقط اتفاقی بود، شتر دیدی ندیدی لی مینهو

مینهو توی سکوت به پسرک خیره بود و به این فکر میکرد که جیسونگ خجالتی چقدر میتونست از پلیسی که با اخم و جدیت با همه برخورد میکرد متفاوت باشه، مثل دو شخصیت کاملا متفاوت!

Silent starWhere stories live. Discover now