Something is wrong

108 10 7
                                    


_ج...جونگین؟

مینهو هیچ ایده‌ای نداشت که حالا چه واکنشی نشون بده، حتی تصورشم نمیکرد که جیسونگ جونگین رو بشناسه و حالا همه چیز سخت تر شده بود، نمیدونست میتونه جیسونگ رو برای ساکت موندن بخواطر دیدن جونگین راضی کنه یا نه، هیچکس قرار نبود از جای جونگین باخبر بشه اما الان قضیه فرق کرده بود و شخصی که نباید، اون پسرک رو دیده بود و این به ضرر هر سه شخص توی اتاق بود...
صدای شکستن لیوان بر اثر برخوردش به زمین جونگین رو به خودش آورد و چشمای پسر به تبعیت از شخص مقابلش پر از اشک شدن
جیسونگ بدون توجه به خورده شیشه های کف زمین فاصله‌ی بین خودش و جونگین رو از بین برد و پسرک مو قهوه ای که توی این یک سال کلی تغییر کرده بود رو به آغوشش کشید.

_میدونی چقدر دنبالت گشتیم؟

جیسونگ کلمات رو با بغض ادا میکرد و باعث شدت گرفتن گریه‌ی پسرک توی آغوشش میشد
مینهو بدون هیچ حرفی به گریه‌ی دو پسر نگاه میکرد و هر لحظه فکرای مختلفی از رابطه‌ای که توی گذشته باهم داشتن به سرش میزد و سعی داشت برای اتفاقی که افتاده بود راه چاره پیدا کنه
صدای باز شدن در رشته‌ی افکار پسر رو پاره کرد و توجهش رو به سمت شخصی که تازه وارد اتاق شده بود جلب کرد

_مینهو

پسر قوی هیکلی که تازه وارد اتاق شده بود با دیدن صحنه‌ی رو به روش حرفش رو توی دهنش خورد و اخم واضحی روی چهره‌ش نشست
مینهو به سرعت سمت پسر رفت و اونو از اتاق بیرون برد تا وضعیتو از اینی که هست بدترش نکنه

_ توی دردسر افتادیم چانگبین

چانگبین با اخم واضحی دست به سینه به در تکیه زده بود

_اون کی بود؟

_نمیدونم اما جونگین رو میشناسه، اگه درموردمون چیزی بفهمه همه‌ی زحمتامون هدر میره

چانگبین که هنوز عصبانیت از توی چشماش معلوم بود با لحن قاطعانه رو به مینهو گفت

_تهدیدش کنیم؟

مینهو ثانیه ای چشماشو روی هم گذاشت و نفس عمیقی کشید تا اعصابش رو کنترل کنه

_فکر میکنی از تهدید کردن یک پلیس یه دنده مثل اون چی گیرمون میاد؟

چانگبین توی سکوت به مینهو نگاه کرد و هر لحظه صحنه‌ی آغوش اون دو پسر بیشتر و بیشتر روی مخش راه میرفت

‌                                           ‌    ‌****

با خروج مینهو از اتاق کمی احساس راحتی کرد و از آغوش جونگین بیرون اومد، دستاش رو روی شونه‌ی پسر گذاشت و فشار کمی بهشون وارد کرد و سعی کرد بغضی که به گلوش چنگ میزد رو نادیده بگیره

_جونگینا...باهام حرف بزن بزار صدات رو بشنوم، بهم بگو تو دقیقا اینجا چیکار میکنی، بهم بگو..

Silent starWhere stories live. Discover now