🪶 نام داستان: کلاغ سیاه
•کاپل: کوکمین
•ژانر: جنایی، انگست، رمنس، اسمات، امگاورس، امپرگ.
خلاصه:
جئون جونگکوک، نابغه و فرماندهی برجستهای که به دلیل اتفاقات گذشته، از همه طرد و پس زده شد. وجود او از بدو تولد در کنار هر فرد، منجر به مرگ و نحسی میشد...
کنار پنجرهی بلند و قدی ایستاده و به شهر خیره شده بود. حتی سیگار کنار لبش هم به اغتشاش درون سرش پایان نبخشیده بود. با درد عجیب سرش، شقیقههاش رو ماساژ میده. وقتی به این فکر میکرد که یک امگا با رایحهی غلیظ شده روی تخت عزیزش دراز کشیده، کلافه تر هم میشد. تختی که تموم این سالها به دلیل کم خوابی و عدم استراحت صاحبش همچنان مثل روز اول نو باقی مونده بود. نو و سرد.. اما از طرفی دوست و همکارش به طرز لعنت شدهای یک بند صحبت و ابراز خوشحالی میکرد! به همین زودی برای خونهی تاریک و پر از سکوتش، دلتنگ شده بود! × هی پسر... متوجه نمیشم! بالاخره بعد از سال ها این طلسم شکسته شده و به یک فرد جدید نزدیک شدی! چرا انقدر کلافه و به هم ریختهای؟
از درد سرش، دندونهاش رو محکم تر روی هم فشار میده و تقریبا میغره. + تو فراموش کردی که من سالهاست با تنهایی همراه شدم و زندگی کردم؟ هیچوقت.. هیچوقت.. هیچکس از ته دل حتی جویای حال من نشد. و حالا؟ یه جوجه امگا خوشحاله که به من کمک کرده؟ به جئون جونگکوک؟
با اشاره تهیونگ به جای خالی رو به روش، با اکراه جلو میره و روی مبل میشینه. × جونگکوک این کجاش اشتباهه؟ + تو رو به مسیح قسم من به کمک کسی نیاز ندارم.. بقیه همیشه به من نیاز دارن و مثل سگ دنبالم میکنن! اما من؟ من نیازی به این.. × نیازی به این انسان های فانی و حرومی نداری؟ پسر درسته که کلی شایعه پشت سر داری و مردم تو رو با اسم خدا یاد میکنن! اما هردومون میدونیم که اینطور نیست. و محض رضای فاک انقدر خشن و مغرور نباش و عادی رفتار کن!
سیگار گوشه لبش رو به گوشهای پرت میکنه و سرش رو بین دستهاش میفشاره. × به من نگاه کن پسر! + کیم من گوش دارم و برای متوجه شدن حرفهات، حس شنوایی کافیه! پس حرفتو بزن.. × میدونم.. متوجه اتفاقات شوم گذشته که تا الان روی زندگیت سایه انداخته، هستم. اما جونگکوک.. من دیدم که چشمهات به خاطرش تغییر رنگ داد. شاید این یک شانسِ جدید برای داشتن زندگیِ رنگی و پر محبته؟ شاید وقتش رسیده تا خونهی سرد و بیروحت گرم شه.. الههی ماه هیچکس رو تنها نمیزاره.. هیچکس تنها آفریده نمیشه.
عصبی خیز برمیداره و بلند میشه. کم کم ولوم صداش بالا میرفت و این درد لعنت شدهی سرش رو تشدید میکرد. انگشتش رو تهدید وار توی صورت تهیونگ تکون میده. + سعی نکن بهم بگی که اون پسر جفت حقیقی منه! × جونگکوک.. + به من گوش کن! هردوی ما راجب گذشته آگاهیم! من جون هزاران نفر رو گرفتم و تو چطور میتونی، این بچه رو کنار من تصور کنی؟ انقدر سادست که حتی اخبار سیاسی رو دنبال نمیکنه. توی اخبار سراسر جهان در روز هزاران بار از جئون جونگکوک اسم برده میشه اما اون..
تهیونگ با خیال راحت به کاناپه تکیه زده بود و با نیش باز صحبت میکرد. انگار از این بحث نهایت لذت رو میبره! × اما اون تو رو نمیشناسه. برای همین میگم شاید یک فرصت جدید برای بیرون اومدن از دنیای تک نفره و سیاهت باشه! آشنایی با فردی که بدون هیچ فرضیهای با خود واقعیت آشنا شه نه با شایعهها و قضاوتها! جونگکوک.. لطفا.. تو نمیتونی همیشه تنها بمونی و به خاطر اتفاقات گذشته خودت رو محکوم کنی!
سکوت طولانی مدت و سنگینی بینشون حکم فرما میشه و پس از چندی، درمونده زمزمه میکنه. + اگر واقعی باشه چی؟ × منظورت چیه؟چی واقعی باشه؟ + اگر این نحسی و شوم بودنی که از بچگی بهم نسبت دادن واقعی باشه چی؟ نمیخوام.. نمیخوام که.. این بچه.. آه فاک نمیدونم چطور بیانش کنم!
کلافه به دور خود میچرخید و حرص میخورد که با صدای خندههای شیطانی دوستش مبهوت سرجاش خشک میشه. × وای جئون تو واقعا بهش اهمیت میدی! رفیق این عالی نیست؟
با پیچیدن رایحهی غلیظ وانیل در کل خونه، ترجیح میده هرطور شده تهیونگ رو بیرون کنه! پس کلافه چنگی به یقهی تهیونگ میزنه و به راحتی اون رو از جا بلند و به دنبال خود میکشونه. + دهنتو ببند کیم و از خونه من گمشو بیرون!
تهیونگ زیر دست دوستش به تقلا میوفته و صدای قهقههاش کل خونه رو پر میکنه. × باشه باشه میرم فرمانده.. قول میدم.
تخت سینه تهیونگ میکوبه و اون رو به سمت در هُل میده. + انقدر که وراجی کردی سرم رفت! خوش اومدی. × معلومه که میرم. به هرحال باید تنهاتون بزارم تا بیشتر باهم آشنا شید. تا خوابه برو و از زیباییش لذت ببر رفیق.
جونگکوک با چشمهای گرد شده و رگ های برجسته، سمتش حجوم میبره که تهیونگ به سرعت بیرون میره و در رو تو صورتش میکوبه. نفسی تازه میکنه و ناچارا از پلهها بالا میره و به سمت اتاق قدم برمیداره.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
سرگرد کیم تهیونگ، زیر دست اما دوست صمیمی جونگکوک.
******************************** سلام. راجب جذابیت این پارت زیاد مطمئن نبودم برای همین توی آپ یک مقدار دودل بودم :) این چپتر کوکمین نداشتیم اما قول میدم توی پارت بعد جبران کنم😈 امیدوارم براتون خسته کننده نباشه و خوشتون بیاد.. ووت و کامنت فراموش نشه❤