part 10(vk)

374 33 4
                                    

جونگکوک دستش رو با ناز دور لبه‌ی لیوان کشید. ناز؟ اوپس نو. کسی نازش رو نمیخرید. ۳ هفته پیش با فرمانده کیم ازدواج جمع و جوری داشت و بعد تهیونگ ایگنورش کرد بود. آلفاش ۳ روز پیش دوباره بیرون اومده بود و بهونه امگای جونگکوک رو میگرفت. و جونگکوک جرعت بیرون اوردن اون مطیع کوچولو رو نداشت.

"زیر خواب فرمانده کیم
Long time no see."

امگا از خونه موندن خسته شده بود. اما به این فکر نکرده بود که اگه مین شوگا رو ببینه روزش خراب میشه.

+دفعه قبل اینو نمیگفتی مستر مین
چی میگفتی؟
عا... هرزه فرمانده نیومن

شوگا پوزخندی زد و دوباره پشت سر جونگکوک ایستاد و بوت خوشفرمش رو چنگ زد.

"یه هرزه. فرمانده های مختلف. فرقش چیه؟"

جونگکوک تقلا کرد تا از زیر دست مرد سفید رنگ بیرون بیاد اما اون محکمتر گرفتش و گوشش رو لیس زد.

"کی میدونه شاید یه روزی‌ام بیای زیر من"

مارک جونگکوک میسوخت اما امگا میدونست که صاحب مارک حالا حالا ها نمیرسه.

+هی-هیونگ بس کن..

"لقب قدیمیم و به زبون نیار هرزه کوچولو"

امگا هقی زد و شوگا بالاخره ولش کرد. جونگکوک ازش فاصله گرفت و نیم نگاهی به میز انداخت و اشکاش رو پاک کرد.

+چرا هیونگ؟ قلبت میلرزه؟

شوگا اخم پررنگی کرد و به غضب سمت امگا برگشت و درحالی که انتظارش رو نداشت لپتاپ از بغل سرش رد شد و جا مدادی فلزی تو سرش خورد.

+جرعت نکن دیگه دستای کثیفتو به من بزنی؟ شنیدی؟؟

شوگا اماده بود تا سمت پسر حلقه حمله‌ور شه ولس با ورود تهیونگ هردوشون ساکت شدن.

-اینجا چه خبره؟؟

امگای کوک برای محافظت ازش دربرابر گذشته ای که کیم ازش خبر نداشت بیرون اومد و با چشمای لبریز از اشک به شوگا نگاه کرد.

"چیزی نیست فرمانده. از شلوغ بازی هاش خسته شدم و سرش داد کشیدم. اونم لپ‌تاپ و جامدادی و پرت کرد بهم"

تهیونگ با گیجی نگاهشون کرد و لحن تمسخر امیزی رو در پیش گرفت.

-اره راست میگی. چیزی نشده که.-مکثی کرد- بیرون!

دقیقا زمانی که شوگا بیرون رفت ، تهیونگ یقه پسر و با حرص گرفت و سمت خودش کشید.

-سینه هات و در بیار.

امگا که سد اشکاش و شکسته بود با تعجب چند بار پلک زد

+ف-فرمانده کیم... فرمانده...

با قدمای کوتاه و کیوتش سمت آلفایی که ازش فاصله گرفته بود رفت و لبه‌ی پیرهن مرد رو بین انگشتاش گرفت و باهاشون بازی کرد.

Black berryWhere stories live. Discover now