part 15(kv)

312 53 26
                                    

-این پارت به انتقام اونایی ک کامنت نمیدنه. هه.-

تهیونگ برای بار دوم جئون جونگکوک رو به سخره گرفت و دوباره نیومن رو ترجیح داد. دفعه ی قبل با این کارش گند زد به رابطه اشون و تجاوزای کوک و آلفاش شروع شد. نه اینکه تقصیر تهیونگ بوده باشه. اون پسر از اول بیگناه بود و جسارتش کار دستش داده بود.

"سوییت هارت گوشت و کامل بپزم؟"

تهیونگ هومی در جواب نیومن کشید. جونگکوک میدونست که پسر گوشتش و چجوری دوست داره و امگا حتی نمیفهمید چرا داره به این فکر میکنه.

+کدوم اتاق و برام اماده کردن؟

نیومن بعد از قرار دادن ظرف ها روی میز با سر به پشت سرش اشاره کرد.

"اتاق فیوت عزیزم
کنار پله ها"

با صدای زنگ خوردن آیفون خونه تهیونگ در و باز کرد. نیومن از خدمه هاش خواسته بود برن و فقط یه نفرشون مونده بود.

با ورود دختر لاغر و زیبا و قد بلندی با استایلی که با اطمینان موردعلاقه تهیونگ بودن وارد شد و امگا ابرویی بالا انداخت.

"خوش اومدی دال
تهیونگ ، ایشون مدیسون دوست منه"

لبخند امگا از این بزرگتر نمیشد. دختر با خوش رویی نزدیک شد و دستش و دراز کرد.

*خوشبختم کوچولو

تهیونگ زبونشوو به ردیف بالای دندوناش کشید و متقابلا دست داد.

+منم همینطور.
رایحه اتون و حس میکنم ، مارکم نمیزاره رایحه کسی رو حس کنم..ام؟

دختر لبخند شیرینی زد و جلوتر اومد. تفاوت قد واضحشون تو چشم میزد. دختر بلند تر بود. تهیونگ داشت تحلیل میکرد که کشیده شدن لپاش و حس کرد.

*کیوتو
من آلفای خون خالصم. مثل صاحب مارکت.

وقتی نیومن دستشو دور کمر دختر پیچید نیشخند تهیونگ پررنگ تر شد. خب خداروشکر نیومن دیگه بهش چشم نداشت. مشخصا.

"اونطور نگاه نکن تاینی. مدیسون سکس بادیمم هست."

امگا لبخندی زد و همراه اونا پشت میز روی صندلی نشست و تیکه گوشتی با مخلفات توی بشقابش ریخت.

+این چیزی بود که راجب منم به بقیه میگفتی؟

مدیسون بین بحثشون بشقاب سیب زمینی سرخ کرده رو جلوی تهیونگ گذاشت و پسر ابروهاش و بالا انداخت.

"نه دارل.
تو معشوقه‌ی کوچولوم بودی"

نگاه دختر بدجوری روی اجزای صورت تهیونگ میچرخید و تمرکز امگارو از روی آلفای دیگه که با بیخیالی نسبت به اون دو غذاشو میجوید پرت میکرد.

+اوه؟ رفتارت یکم زیادی با معشوقت اجباری نبود؟

نیومن لحظه ای از جویدن دست کشید و چشماشو به چهره امگا دوخت.

Black berryWhere stories live. Discover now