جک دست نایل رو گرفت و دنبال خودش برد وقتی به اتاقش رسید در رو باز کرد و نایل رو داخل برد و با پاش در رو هل داد که محکم بسته شدنایل سمتش اومد
:چیکار میک...
جک بهش مهلت نداد حرفشو تموم کنه دستاشو دو طرف صورتش گذاشت و لبهاشو روی لب هایی که خیلی وقت منتظرش بود گذاشت , اینبار متفاوت تر , پر از دلتنگی , پر از خواستن , اینبار فرق میکرد , سرشو عقب برد و به صورتش نگاه کرد که بین دستای بزرگش محو شده
-چطور این همه سال بدون تو زنده موندم !
-چون تو یه عوض....
نایل اینبار خودش نتونست جملهشو تموم کنه لبهاشو با حرص روی لبهای جک میکشید طوری که فکش درد گرفت , از تلاش دست کشید و لبهاشو از هم باز کرد تا جک زبونشو داخل بفرسته , و جک خوب میدونست چطور عزیزشو به لذت برسونه ,
دستاشو آروم روی بدن نایل کشید و روی کمرش نگه داشت , لبهاشو روی لبهای نایل کشید و زبونشو به زبون نایل زد , نایل فقط تپش قلبش بالا میرفت , اون خودشو تسلیم کرده بود دستاشو روی شونه های قوی جک گذاشت و بدنشو بهش چسبوند و خودشو بهش فشار داد
زبونشو داخل دهن نایل برقص درآورد تا تمام احساسشو تحریک کنه , لب پایینشو به دندون گرفت و اونو کشید و باز روی لبهاشو بوسید ,
با صدای ناله های نایل دستاشو پایین تر برد و روی باسنش دایره وار تکون داد و چنگ میزد , برامدگی نایل داشت بیشتر و بیشار میشد و نیاز به لمس شدن اونو بیشتر به بدن جک جذب میکرد , روی پنجه هاش ایستاد و خودشو به جک میکشید که باعث شد جک لبهاشو محکم تر مک بزنه , این حس خواستن توی جک خیلی بیشتر بود
-آه ...چطوره از شر این لباسا خلاصت کنم ?۰
نایل لبخند نیمه جونی زد و مشغول کندن لباس های جک شد , دو تا دکمه رو باز کرد ولی دیگه تحمل نداشت و به لباس چنگ زد
جک خندید و تیشرت نایلو از تنش دراورد و دستاشو پشت نایل گذاشت و سرشو پایین برد و جناق سینه اشو بوسید زبونشو روی جای بوسه اش کشید و لبهاشو تکون داد
-یکی اینجا زیادی منو میخواد
-تو هم ...آههههه ...تو هم ..منو میخایییی
نایل رو روی تخت برد و اروم روش خیمه زد ,یه زانوشو بین پاهاش گذاشت و دستاشو کنار سر نایل ستون کرد و سرشو برد پایین .
یه بوسه روی پیشونیش زد , دماغشو بوسید , روی لبهاش زبون کشید و بوسیدش ,به چونه اش رسید و اونو بین دندوناش گرفت انگشت شصتشو سمت نوک سینه اش برو و با لمس ضعیفی از کنارش رد میکرد که نایل هیس کشید
زیر گردنشو بوسید و گاز گرفت لبهاشو روی پوستش کشید و رگ های گردنشو با نوک زبونش لمس کرد