*First visit*

9.6K 902 6
                                    

سلام ^-^ خوش اومدین امیدوارم از داستان لذت ببرین هر نظری هم داشتین میتونین بدین*-*اگه خواستین وت هم بدید

 ------------------------------------------------------

نور خورشید با لجبازی از بین پنجره های اتاق راهشون رو به پوست سفید چانیول پیدا کردن کم کم داشت نور پوستشو نیشگون میگرفت که با زنگ در اخماشو کشید توهم بالشتو دو طرف گوشش گذاشت تا صدایی نشنوه اما هر چی بیشتر تلاش میکرد بیشتر خواب از سرش میپرید با عصبانیت در اتاقو باز کرد و سمت در خونه رفت با خشم دستگیره بخت برگشته رو محکم سمت خودش کشید

_کیه؟چه مرگته اول صبحی؟

همونطور که چشماشو با خشم میمالید نیم نگاهی به روبه روش انداخت

به به چه عجب رضایت دادی کونتونو کشوندین و در بیصاحابو باز کردین+

_مگه کلید کوفتی تو جیبت نیست دستت شکسته؟

راهوبراش باز کرد تا بیاد داخل هم خونه ایش بود یه جورایی برادرش براش محسوب میشد شبا عادت داشت یا بره خوشگذرونی یا بعضی اوقات که میخورد به پی سی میرفت سره کارای پاره وقت

 +نه سالمه دیشب کلیدو جا گذاشتم یادم رفت برش دارم  حالا چته محض رضای خدا یکم لبو لوچتو باز کن افسرده شدم تو این دوسالی که باهات زندگی کردم

(همونطور که لباساشو عوض میکرد بره دانشگاه تو اینه یه نگاهی به خودش انداختو یه بوس برای خودش فرستاد)

چانیول که تمام مدت چشماش بسته بود و خودش رو انداخته بود رو کاناپه نیم نگاهی به سهون انداخت

-از افسردگی زیاد غم باد نگیری

دوباره چشماشو بست و دستاشو گذاشت روی چشماش

یاااااا پارک چانیول قصد نداری که اولین روز دانشگاهتو دیر برسیو لش کنی رو کاناپه زود پاشو امروزو بخاطر تو زود اومدم خونه پاشو لشتو تکون بده+

-زود اومدی؟

پوزخندی زد راست میگفت بعضی موقعه ها سهون اونقدر درگیر کاراش یا خوشگذرونیش بود که کلاشب و حتی روز بعدشم خونه نمیومد

هوم حالا زود پاشو که دخترای دانشگاه منتظرمن+

بلاخره بلند شد یه نگاهی به سهون انداخت که سرش توی گوشیش بود و معلوم نبود با کی چت میکنه به سمت دستشویی رفت ابی به دست و صورتش زد بعد از گرم شدن اب وان لباساشو کند و خودشو داخل وان پرت کرد بعد از یه حمام درست و حسابی با یکی از حوله ها خوشو خشک کرد و با یه حوله شیری رنگ که به دور کمرش بسته بود بیرون رفت به سهون که توی اشپزخونه به داخل یخچال زل زده بود نگاهی انداخت و به سمت اتاقش رفت اتاقش پر بود از پوستر های بزرگ مشکی خواننده موردعلاقه راکش در کمدشو باز کرد از بین کوهی از لباسای درجه 1 مارک یه پیرهن خاکستری با یه شلوار جین تنگ مشکی زخمی بیرون کشید به سمت میز تحریر بزرگ کنار اتاقش رفت ازروی میز تحریر کرم ضد افتاب رو برداشت و کمی روی دستاش ریخت و به صورتش مالید بعد ازتموم شدن کارش با ضد افتاب سریع حوله رو از بدنش جدا کرد و لباس زیر مشکی پوشید وسریع لباساشو تنش کرد شلوار جین پاهای خوش تراششو به خوبی نشون میدادن هیکل چانیول دست ساخته خودش بودن در یک کلمه عالی بود ساعت مشکی رولکس گرون قیمتش رو از عسلی کنار تختش برداشت همونطور که به دست راستش مینداخت توی اینه به خودش نگاهی کرد رنگ خاکستری رو دوست داشت کمی جلوتر رفت به موهاش حالتی داد و اونهارو بالا و به سمت راست متمایل کرد و این به جذابیت چانیول اضافه کرد کیف کولی مشکیش رو برداشت و به سمت سالن رفت به سهون که از اپن اویزون شده وداشت با انگشتاش ور میرفت نگاهی انداخت

🍭دردسر شیرینWhere stories live. Discover now