The Last Scream_Part1

4.1K 326 141
                                    

❌🚫ملاحضه:🚫❌

این فیک دارای شخصیت،طرز فکر و افراد مختلفی است که تماما اثر تخیل نویسنده می باشد،لذا نویسنده قصد ندارد شخصیت هایی که شامل: نژاد پرستی،شیطان پرستی یا مواردی مانند افسردگی،خودکشی و یا حتی ادم کشی را ترویج دهد.
چنانچه با مواردی که ازار دهنده بنظر میرسند روبه رو شدید لطفا خوندن این کتاب رو متوقف کنید.

🛢🛢🛢🛢🛢🛢🛢🛢🛢🛢

مرد با خستگی کدری کناره های روپوش سفیدش رو روی پاهاش گذاشت و راحت تر روی صندلی چرخ دارش نشست.

چشم های سرخ و باد کرده اش رو به دوربین جلوش دوخت و به اجبار لبخندی زد.

*سلام،من پرفسور کیم تسونگ هستم،امروز چهارم ژوئن سال2009و ساعت هشت و سی دو دقیقه شب به وقت سئوله،همینطور که توی کلیپ قبلی گفتم ما با برخی از پرفسور های ایالات متحده ی امریکا از جمله پرفسور جوردن لایت وود، پرفسور بکی میچل و پرفسور هری دن همکاری داریم و قصد داریم روی پروژه ی"زندگی بعد از مرگ"کار کنیم.

جلوتر اومد و عینکش رو از روی چشماش برداشت.

*این پروژه توجه دوستان غربی ما رو بسیار جلب کرده و به همین سبب فردا از طرف شرکت لایف اگهی پخش میشه.

تنها لبخند زورکیش محو شد و با چشمای تیره به میز جلوش که با کاغذ ها و شیشه های استوانه ای کوچیکی پر شده بود،نگاه انداخت.

دو انگشتش رو روی لبش گذاشت و اخم کرد.

*بیشتر از سیصد و هفتاد و دو نفر داوطلب شدن تا فردا پنج ژوئن به شرکت لایف بیان ولی...ما هیچ تضمینی مبنی بر اینکه این پروژه موفقیت امیز باشه،نمیدیم و من از این موضوع میترسم.اگه پروژه اشتباه از اب دربیاد چی؟؟چطور میخوایم جلوشون رو بگیریم؟؟

+پاپا...

صدایی ظریف،بچگونه و خوابالود از تاریکی به گوش مرد رسید و باعث شد با لبخند گشادی سمت عقب برگرده.

پسر بچه مدام با مشت های کوچیکش چشماش رو میمالوند و محکم فشارشون میداد تا نور قوی مانیتور،خواب رو از چشماش نگیره.

مرد لبخندی به تنها پسرش زد.

بدون حرف دست پیش برد و دوربین رو خاموش کرد.

*پسر بابا الان باید توی تختش باشه...زود باش قهرمان وقت خوابه.

***

[12سال بعد]

موهاش رو بهم ریخت و با زبون شروع به بازی کردن با پرسینگ حلقه ای فیک روی لبش کرد.

The Last ScreamWhere stories live. Discover now