توی جای دور افتاده ای بین خاطرات سوخته و خاکستر گذشته،پسر بچه ای تنها روی زمین سرد دراز کشیده بود.پسر به این فکر میکرد که چطور میشد امید رو با دستای کوچیک و خالیش بگیره.چی کار باید میکرد تا امید از دستش فرار نکنه؟؟و حالا اون پسر بچه سال های زیادی رو گذرونده بود اما خیلی وقته که دیگه امیدی توی دستاش نداشت.
ساعت های بعدی،داخل خونه؛تهیونگ به دیوار پشت سرش تکیه داده بود و به پسری که روی کاناپه دراز کشیده؛نگاه میکرد.به خیال این که میتونست اون خون خشک شده روی سر و صورتش رو پاک کنه،دستش رو بالا برد تا همه چیز رو به دست استین کتش بسپاره.
دستش رو محکم روی پوستش میکشید و صورتش رو به قرمزی میبرد.حالش بهم میخورد و گاهی وقتا صدایی ناشناس از میخواست ارزو کنه که ای کاش این جا و توی این شرایط نبود.
چشماش رو به یونگی ای داد که میدید هر چند ثانیه یک بار،با صورتی مملو از درد گوشه ی لبش رو میگزید و با بی قراری توی خودش جمع میشد.تهیونگ به دردش فکر میکرد و با خودش میگفت که"حتما درد زیادی رو داره تحمل میکنه."اما از راست بودنش خبر نداشت.
بیرحمانه بود اگه میگفت که احساس میکنه داره دروغ میگه؟؟چون اون یونگی بود.
پسری ناشناخته و نااشنا که توی جعبه شیشه ای عجیب و غریب پدرش به خواب رفته بود.پسری که دنبال تنها خانوادش یعنی مادرش میگشت و حالا به طور کاملا اتفاقی فهمیده بود،جنازه هایی که به هیچ موجود زنده ای رحم نمیکنن،اون رو کاملا نادیده میگیرن.
تهیونگ کلافه از جدالی که همیشه و همه وقت درونش وجود داره،دستی به صورتش کشید.درونش غوغایی وجود داشت که هیچ درمانی واسش پیدا نمیکرد.
درد طاقت فرسا شونش نفسش رو بریده بود ولی با این حال اون رو نادیده گرفت و قدم های ارومی رو به سمت یونگی برداشت.یونگی زیاد کوچیک یا زیاد بزرگ نبود بخاطر همین تهیونگ به راحتی تونست کنارش؛روی کاناپه بشینه.
چشم های ارومش صورت پسر رو کاوش میکردن.صورت رنگ پریده و لپ های سرخش چهره اش رو متفاوت و درخشان تر نشون میدادن.این هیونگ بد اخلاق و بد دهن،وقتی حرف نمیزد،قشنگ تر بود.
تهیونگ انکار نمیکرد اما احساس میکرد این قیافه ای که یونگی در حال حاضر به خودش گرفته بود ابزاریه بر علیه خودش؛تا اون رو نرم کنه.نمیدونست باید بیخیالش بشه یا نه.
باید یونگی رو جزئی از خانوادش میدید؟؟باید محافظت ازش رو یه وظیفه مهم میدونست؟؟حتی اگه مخالف بود اما اون داشت درد میکشید.کار درست همین بود؟
YOU ARE READING
The Last Scream
HorrorThe Last Scream_اخرین فریاد در حال بررسی موقعیت: کره جنوبی،سئول،ناحیه ی غربی پایتخت یک کمپانی تحقیقاتی به اندازه کافی معروف به نام لایف یک پروژه اشتباه،خطرناک و ناممکن رو توی محوظه ویژه اش مخفی کرده.برخی از محققان اون پروژه؛ادعا بر این دارن که این ی...