The Last Scream_Part3

1.3K 249 90
                                    

توی تاریکی بی سابقه کمپانی لایف سه مرد با پاهای برهنه سعی در نگه داشتن زندگیشون با چنگ و دندون بودن.

پاهای یخ زده اشون رو روی پله های پر از خرده شیشه میذاشتن و بدون اینکه متوجه بشن پله های صاف و لیز رو به خون کف پاهاشون اغشته میکردن اما با این حال به راهشون ادامه میدادن.

ترس به قدری خونشون رو به جوش اورده بود که نمیتونستن تشخیص بدن؛چه اتفاقی داره واسشون میفته.

خوشحال بودن که بعد از ده دقیقه تونستن به اخرین پله برسن چون بنظر می اومد این راه رو های بلند و پله های بی نهایت،تمومی ندارن.

بدنشون با وجود فضا خفقان اور اطرافشون میلرزید و بیشتر تلاش میکردن تا هر چه سریعتر از اینجا خارج بشن.

زیاد مطمئن نبودن ولی حدس میزدن که قراره به زودی این شهر صنعتی رو بمباران کنن.

منشاء ویروس ها و بیماری ها میتونست از اینجا باشه بخاطر همین معمولا این شهر ها رو دور از محل زندگی مردم می ساختن اما نمی فهمیدن که چطوری یک دفعه و توی یک شب این ویروس به سرعت پخش شد؟؟این چیز عادیه؟؟

رسیدن به دفتری که مخصوص پدرش بود،مثل یه معجزه کمیاب بنظر میرسید و این موضوع یه جورایی اونا رو می ترسوند.

اگه اینجا هم نباشه چی؟؟

این فکر مدام با خط های قرمز و زبون های مختلف که حتی به سختی میتونست تشخیص‌شون بده توی سرش نوشته میشد و اون رو به عذاب میکشید.

تهیونگ میخواست یک بار،فقط یک بار دیگه از شانسش استفاده کنه و امید داشته باشه که پدرش اینجاست.

همه جا اروم بود و تهیونگ از این بابت که میتونست فقط افراد کمی رو توی شرکت پیدا کنه خوشحال باشه.

باید به این اشاره میکرد که افراد کم منظور انسان هایی با عقل کامل نیستن،ادم هایی بودن که برای همنوع خواری جون میدادن.

حالا اون ها روبه رو در شیشه ای که کنارش اسم پدرش نوشته شده؛ایستاده بودن.

بی سر و صدا دست پیش برد و دستگیره ی در رو توی دستای لرزونش گرفت.

اب دهن خشک شدش رو قورت داد و اروم در رو باز کرد.

در به ارومی و بی سر و صدا باز شد و تونستن اتاق بزرگ و بهم ریخته ای رو ببینن که با هاله ای از اشفتگی و وحشت پر شده بود.

پا‌شون رو داخل اتاق گذاشتن و به اطراف‌شون نگاه انداختن.

توی اتاق سرد و نیمه تاریک؛به سختی میتونستن ببینن که بیشتر وسایل درون اتاق وارونه بودن و شیشه بزرگ شکسته میز همونطور دست نخورده روی زمین مونده بود.

The Last ScreamWhere stories live. Discover now