شب خوابم نمیاومد اما چون دیگه میدونستم دارم با دوربینها کنترل میشم چشمهام رو بستم. هر چند میدونستم کار اشتباهیه ولی دلم میخواست به ایو فکر کنم. خواستن ایو از هواوهوس نبود. در فکر و خیالم هیچوقت دلم نخواسته بود حتی دست ایو رو بگیرم، ببوسم و یا حتی در آغوشش بگیرم. غیر از روزی که وارد شرکت شدم و موقع آشنایی باهاش دست داده بودم تا الان تماس دیگری با هم نداشتیم. مسئلهام این بود که وقتی ایو نبود انگار چیزی گم کرده بودم. حس عجیبی بود. با اینکه به نیمۀ گمشده و این حرفها اعتقادی نداشتم اما اون واقعا نیمۀ گمشدۀ من بود. تا الان فقط ایو بود که وقتی با حضورش آرام بودم. جوری رفتار میکرد که اصلا نمیشد حدس زد چی توی سرش میگذره! احتمالا متوجه حس من یا هر کسی که دوستش داشت میشد اما شاید دوست داشت محبوب همه باشه. رفتارش با دخترها و پسرها به یک شکل بود. با همه خوب بود. بقیه هم دوستش داشتند.
مشکل دیگری هم بود. این که نمیدونستم آیا بین ما پسرها کسی هست که بیشتر از من ایو رو دوست داشته باشه!
فردا صبح بعد از صبحانه باز دکتر جانسون منتظر ما بود. بعد از اتفاق دیروز اسم دکتر جانسون رو که میشنیدم، میترسیدم. با دیدن ما لبخند زد و گفت: «امروز میخواهم شما رو با آخرین و مهمترین اختراع بشر آشنا کنم: ماشین زمان!»
با اینکه زیاد فیلم تخیلی میدیدم اما دیگه این باور کردنی نبود.
دکتر ادامه داد البته نه اون ماشین زمانی که بشه توی زمان حرکت کرد و به جلو و عقب رفت. دانشمندان ما با تحقیقات زیادی که روی آناتومی بدن انجام دادند بهترین شرایط زندگی برای بدن رو به دست آوردند. در این حالت بدن در کمترین تنش، فشار درونی و بیرونی قرار میگیرد. قلب به پایینترین حد ضربان خودش میرسه و بدن هم کمترین میزان اکسیژن و مواد غذایی روکه نیاز داره، مصرف میکنه. مرحلهای بالاتر از خواب و مرحلهای قبل از مردن!
حالا این چه مزییتی داره؟
با این کار اتفاقاتی که باعث پیرشدن انسان میشه رو ما پشت سر میگذاریم. به نوعی استهلاک بدن رو ما با این دستگاه کم میکنیم. مثلا افرادی که از این دستگاه در ونوس استفاده کردهاند بعد از گذشت حدود ده سال، زمانی که از ماشین خارج شدند حدود 10روز انرژی مصرف کرده بودند و حدود ده سال نسبت به کسی که بیرون این دستگاه بوده، جوانتر بودند.
ببینید عزیزان تا الان شرکت نوح تلاش زیادی برای آمادهکردن زمین برای ادامۀ حیات انجام داده و باید بگم خیلی هم خوب پیش رفتیم. همان طور که احتمال داده بودیم، خارجشدن حجم زیادی دیاکسیدکربن از زیر اقیانوسها به روند افزایش دمای زمین کمک کرد اما سرعت گرمشدن زمین به کندی پیش میره و متاسفانه هنوز مشخص نیست که چند سال یا چند دهه باید بگذره تا وضعیت مد نظر ما فراهم بشه پس ما به دو دلیل مجبور هستیم هر کس که به زمین سفر میکنه رو داخل این دستگاه قرار بدیم: اول اینکه اگر گرمشدن زمین چند صد سال طول کشید افراد بتوانند تا آن زمان زنده بمانند، دوم اینکه ارسال و نگهداری ملزومات زندگی حتی برای یک نفر، برای سالیان دراز نیاز به انباری بزرگ از مواد غذایی و مایحتاج دیگه هست که این هم کاری غیر ممکنه. پس با این روش ما برای مایحتاج هر نفر حجم کمی از جا اشغال خواهیم کرد. ما اسمش رو «ذخیره ی زندگی» گذاشتیم. در ضمن با این کار، ما میتونیم تعداد بیشتری از ساکنین ونوس رو به زمین بفرستیم».
YOU ARE READING
انبساط
Historical Fictionداستان های تاریخی از قبیل هبوط حضرت آدم و حوا از بهشت به زمین، یا عمر هزار ساله ی حضرت نوح و حتی چگونگی احتمال ساختن کشتی با ظرفیت سوار شدن یک جفت از تمام موجودات و.... همواره برای اکثر مردم غیر قابل باور بوده و هست. از آنجایی که این داستان ها در...