💎9💎

215 70 7
                                    

*تهيونگ*

به جونگكوك كه حرصي رو كاناپه نشسته بود نگاه انداختم.
پوزخند زدم

" يااا نخند"
"دوست دارم"

از جاش بلند شد و به طرفم اومد.اخم مصنوعي كردم

" مثل اينكه يادت رفته من كيم."

آب دهنش رو قورت داد

"شما دوتا برادرا چرا يهو رنگ عوض ميكنين."
" ببين جونگكوك اگه بخواي به من چيزي بگي و به من بي احترامي كني شايد ببخشمت اما اگه به دايمند بي احترامى بشه هرگز نميبخشمت"
" باشه..."
صداى در باعث شد سكوت كنه

" بيا تو"

يكي از نگهبانا اومد و احترام گذاشت

" قربان، رئيس دارن برميگردن"
" چي؟ اينقدر زود؟"
" نميدونم چه اتفاقي افتاده."
" ممنون كه گفتي. ميتوني بري."

دوباره احترامي گذاشت از اتاق بيرون رفت.به طرف گوشيم رفتم و شماره دايمند رو گرفتم.

" خاموشه."
" شماره جونگهيون هيونگ رو بگير"

به جونگكوك نگاهى انداختم

"هيونگ؟!"

دست و پاش رو گم كرد

"خب..خب به آقاى جونگهيون زنگ بزن"

چيزى نگفتم و شماره هيونگ رو گرفتم

" الو هيونگ"
"وى تويي."
"كجايين؟؟ دارين برميگردين؟!"
"اره."

حاظر بودم قسم بخورم اين اولين باريه كه صداش غمگين به نظر ميرسيد.

"صدات چرا اينطوريه، اتفاقي افتاده؟!"
"اومديم توضيح ميديم برات.من قطع ميكنم ديگه"
"دايمند، ميخوام باهاش صحبت كنم."
"خوابه"
" باشه مراقب خودتون باشين"

به چهره كنجكاو جونگكوك نگاه كردم، نميتونستم همه چيو واسش توضيح بدم.
خودمم گيج شده بودم. چه دليلى داشته دايمند بخواد يهويى برگرده؟ نكنه اتفاقى افتاده؟
دستمو لاى موهام بردم.
از دفتر مينهو بيرون اومدم و به طرف اتاق خودم رفتم.
شايد دوش گرفتن بتونه ذهنم رو اروم كنه.

" ميخوام برم حموم، لباس بيار برام."

حرصي نگام كرد

" قبول كن كه خدمتكار منى كوك پس پسر خوبى باش و كارتو انجام بده."
با فكرى اشفته به سمت حمام رفتم.
بعد از اينكه يه دوش چند دقيقه اى گرفتم و پشت در جونگكوك رو صدا زدم.

DIAMOND Where stories live. Discover now