Hey there:)
.
.
.
.
.
.« لویی! ...لو! ...بوو!»
جی لویی رو صدا کرد و آروم شونهشو تکون داد.« هومممم...» لوی زیر لب گفت.
« ساعت هفته، عزیزدلم. مدرسه!»
« حتما باید برم؟»
« البته آقا پسر. امروز اولین روز برگشته!»
جی خندید و وقتی لویی سرشو از روی بالش بلند کرد، موهای پسرشو ب عقب روند.
« میخوای دخترارم ببرم؟»
لویی وقتی ک عینکشو رو چشماش میذاشت پرسید.
« اگ مشکلی نیس لاو. نخواستم ک بپرسم چون نمیدونستم قراره پسرا رو ببینی.»
« ن، قرار گذاشتیم همو تو مدرسه ببینیم. ب هر حال اونا قراره خواب بمونن.»
« فقط باید لاتی رو ببری، فیزی وقت دندون پزشکی داره. وختی دوقلو هارو گذاشتم مهد کودک، میبرمش و بعدش میذارمش مدرسه.»
« باش مشکلی نیس.»
لویی بیخیال گفت. و بعد از روی تخت بلند شد ب سمت کمدش ک لباسای مدرسهشو توش آویزون کرده بود، رفت.
« راستی لویی عزیزم، یادته گفتم دوباره قراره شیفت شب بردارم؟! از امشب شروع میشه. پرستار بچه استخدام کردم. ساعت چهار میاد تا یازده.»
« درسته، باشه.»
« خب عملن داری بیرونم میکنی.» اون خندید.
لویی پشت سر جی ک از اتاق بیرون رفت داد زد:« دوست دارم!»
توی این هشت سالی ک لویی صاحب خواهر بود، یادگرفته بود ک تو کمتر از ده دیقه حاضر بشه،دسشویی بره، دست و صورتشو بشوره ، لباساشو بپوشه، و وسایلش رو جمع کنه. و بعد با عجله پایین بره تا ببینه چیزی از غلات مونده ک بخوره یا ن. خب طبق معمول دخترا همه شو تموم کرده بودن. پس لویی از توی یخچال ی ساندیس و از توی سبد میوه ها ی سیب برداشت. و بعد روی کانتر کنار سینک نشست.
« مامان! چطور لویی میتونه رو کانتر بشینه من نمیتونم؟» فیزی با ناله گفت و قاشقشو رو میز رها کرد.
« چون من از همه بزرگ ترم!»
لویی بچگونه جوابشو داد و زبون درازی کرد.
« لویی، لطفا از اونجا بیا پایین و پشت میز بشین.»
جی سعی کرد لبخندشو از پاک کردن کثیفی صورت دیزی، بپوشونه.
لویی اوقات تلخی کرد و دوباره زبونشو برای فیزی ک کنار فیبی نشسته بود و قاشقو ب کاسه میزد، درآورد. لاتی وارد آشپزخونه شد و با چشمای خواهشمندش ب لویی نگاه و بعد ب موهای بهم ریخته ش اشاره کرد. اگ خواهر داشتن ب لویی چیزیو یاد داده بود، اون این بود ک چجوری مو ببافه؛ و موقعی ک لویی و لاتی آماده بودن ک برن، لویی موهای خواهرشو فرانسوی بافته بود.
YOU ARE READING
When The Smoke Is In Your Eyes [L.S](p.t)
Fanfiction«من نمیخوام دوستت باشم میخوام گردنتو ببوسم...» all the credit to @thighhighlarry