داستان درباره ی دختری به اسم چوی یونگ هو هست که تو آمریکا زندگی میکنه و با دوست پسرش به هم زده و میخواد که اونو فراموشش کنه و با پدرش به کره میرن و یونگ هو خیلی دختر عدالت طلبی هست و از قلدرا بدش میاد و تهیونگ هم رئیس یکی از اکیپ های قلدر مدرسه شونه...
×یونگ هو بیا بهم بزنیم +چی؟چی داری میگی؟ دوربین مخفیه؟ هوی بیاین بیرون من فهمیدم ×یونگ هو دارم واقعا بهت میگم +جان؟آنتونی چی داری میگی؟ ما که خیلی همو دوست داشتیم چی شد یهو؟ ×یونگ هو من بهت خیانت کردم و حسم نسبت به تو تموم شد +آنتونی ما میخواستیم دنیا رو با هم بگردیم که.... ×الان با یکی دیگه دنیا رو میگردم...خداحافظ یونگ هو +چرا؟چرا من؟ چرا من باید انقدر عذاب بکشم تو رابطه؟ازت متنفرممممم آنتونی (خونه) +سلام بابا ₩سلام عزیز بابا چرا صورتت غمگینه؟ گریه کردی؟ +هان؟ نه چیزی نشده ₩یونگ هو میتونی به من بگی درسته من پدرتم ولی برات مادری هم کردم از بچگی نه؟ +آره بابا ₩خب بگو چیشده؟ +آممم....خب راستش بابا آنتون... ₩باهات بهم زده آره؟ +از کجا میدونی؟ ₩از طرز صحبت کردنت معلومه دخترکم +بابا من خیلی دوسش داشتم چرا اینکارو باهم کرد؟ ₩میخوای بگم برن روزگارشو سیاه کنن؟ +نه ممنون بابا ولی من میخوام فراموشش کنم دیگه کسی به اسم آنتونی وجود نداره ₩یونگ هو؟ +هوم؟ ₩شما همه جای آمریکا رو رفتین گشتین مگه نه؟ +آره چطور؟ ₩اینطوری میتونی از یاد ببریش؟ +نمیدونم فک نکنم ₩یونگ هو من باید برای یه مسائل کاری برم کره خب؟ +خب؟ ₩گفتم شاید تو هم بخوای بیای +مدرسم چی پس؟ ₩اونجا کلی مدارس خوب داره یونگ هو +نمیدونم بابا ₩یونگ هو یهویی تصمیم نگیر یکم فکر کن عزیز دلم +باشه بابا ₩خب حالا برو لباسات رو عوض کن که خیلی وقته دست پخت بابایی رو نخوردی +واو بالاخره آقا افتخار دادن آشپزی کنن ₩یونگ هو؟ در حالی که به سمت اتاقم میرفتم +جونم بابا؟ ₩بوس ندادیا +آخ یادم رفت بیا ماچچچچچ ₩خب برو لباسات رو عوض کن بیا پیتزا درست کنیم +هوراااااا پیتزااااا رفتم تو اتاق گوشیمو روی تخت پرت کردم +ازت متنفرم آنتونی کثافتتتتتت و به سمت لباسام رفتم و یه لباس راحتی از توش برداشتم
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
+اومدممم ₩ خوش اومدی بیا پیشبندتو برات ببندم +اومدم پیشبندهامونو بستیم و دست به کار شدیم +آمممم....بابا الان دقیقا باید چیکار کنیم؟ ₩الان بهت میگم ۱۰ دقیقه بعد +بابا یادت رفته مگه نه؟ ₩چی؟ نه خیر من یادم نمیره +باشه بابا الان زنگ میزنم یه پیتزا برامون بیارن ₩نه خودم میتونم درست کنم +بابا ساعت ۱۰ شبه من خیلییییی گشنمه ₩آممممم......دفعه بعد برات درست میکنم خوشگلم +آخ ممنون بابا الان زنگ میزنم برامون پیتزا بیارن ₩باش زنگ بزن ۵ دقیقه بعد زینگ زینگ +آهان اومد ٪بفرمایید این پیتزای شما +ممنون بفرمایید بقیش هم برای خودتون ٪ممنون +بابا بیا آوردن
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
+بفرمایید ₩چه خوشمزس تا +اوهوم خیلی ( فردا) ₩یونگ هو یونگ هو یونگ هوووو +هان؟چیه بابا؟ ₩تصمیمتو گرفتی؟ +تصمیم چی؟ ₩ چقدر خنگی تو دختر همون که بریم کره؟ +آممم....نمیدونم ₩بگو بگو یالا سریع +خب من واقعا میخوام آنتونی رو فراموش کنم پس هر کاری برلی فراموش کردنش میکنم و حتی تا کره هم میرم ₩خب پاوشو وسایلتو جمع کن +بابا ساعت تازه ۱۰ صبحه ها ₩خب ما ساعت ۵ پرواز داریم خنگول خان +بابااااااا آخه الان باید بگی؟ ₩خب چیکار کنم؟ خودمم تازه فهمیدم +من آخر این منشی تورو با دستای خودم میکشمممم ₩میخواستی خفش کنی به منم بگو ممنون بلند شدم و وسایلمو جمع کردم
