همینطور که داشتم میدوییدم پشت سرمو نگاه کردم و اونها دیگه دنبالم نبودند شب هم شده بود و من نمیدونستم کجام و..وایسا ببینم من گم شدممممم
یا خداااا الان اگه آنتونی بود راه برگشت رو پیدا میکرد
چی؟ من الان گفتم آنتونی؟ اون دیگه برام هیچ اهمیتی نداره ازش متنفرممم
خب حالا به هر حال من کجا برم؟ وایسا به بابا زنگ بزنم
تا میخواستم گوشیمو بردارم یه پسره منو گرفت و برد توی کوچه بقلی
+هی هی هی هی تو کی هستی؟
"دارم جونتو نجات میدم
+از چی اونوقت؟
"آدمای تهیونگ دنبالتن اوسکل اونوقت میپرسی از چی؟🤦🏻♀️
+تهیونگ کیه؟
"آلزایمر داری؟
+نمیدونم
"وای همون پسره که باهاش دعوا کردی
+آهان اون پسره؟
"آره آفرین فهمیدی
+یعنی چی که آدماش دنبالمن؟
"الان نمیتونم برات توضیح بدم باید بریم یه جای دیگه
+مثلا؟
"بیا خودت میفهمی
+باشه بریم
۱۰ دقیقه بعد به خونه بزرگ و زیبایی رسیدیم
وایسا ببینم اینجا که خونه ماست😐
+این....
"آره خونه شماست
+تو از کجا خونه منو میشناسی؟
"حالا بهت میگم تو برو تو خونه بابات منتظره
+هن؟
"برو بعدا برات تعریف میکنم فعلا
+باشه خدافظ
و رفت
من هم به سرعت به داخل خونه رفتم
+باباااا
₩اومد کجا بودی تو دختر؟
+نمیدونم
₩یعنی چی؟
+یعنی گم شده بودم دیگه
₩پس چطوری اومدی اینجا
+یه پسره منو آورد
₩چی؟
+همین که گفتم دیگه
₩پرو
+هاهاها
₩حالا چه شکلی بود؟
+الان بهت نشونش میدم یه دیقه وایسا
گوشیمو از تو کیفم در آوردم و عکسشو بهش نشون دادماینه
₩از کجا عکسشو آوردی؟
+اینستااااا
₩ببینم تو پلیسی چیزی هستی؟
+وای بابا تو باید کار با فضای مجازی رو یاد بگیری لازمت میشه
₩پس بعدا بهم یاد بده
+من یادت نمیدم برو کلاس
₩خسیس😒
+حالا هم گوشیمو بده
گوشیمو ازش گرفتم و به جیغ هایی که پشت سرم زد دقت نکردم و یه راست به اتاقم رفتم
+واااای چه خوشگل شده😍😍بعد از قربون صدقه رفتن اتاقم😂رفتم به طرف کمدم تا یه لباس خونگی بپوشم
+بابااااا من گشنمه
وقتی به خودم اومدم دیدم که کلی چیز میز خوردنی روی میز بود
+باباااااا
₩هان؟چیه؟چی شده؟حالت بده؟ببرمت بیمارستان؟
+نه
₩پس چی؟
+خیلییییی دوستت دارم
₩چرا؟
+چونکه زیرا 😂 چون میدونی چی میخوام
₩اینارو میگی؟
+اوهوم
₩اول باید ازشون عکس بگیرم استوری کنم
+انقدر زود یاد گرفتی؟😳
₩به هر حال بابای تو ام دیگه
+😂😂+مرسی بابا خیلی خوشمزه بود love u forever
رفتم توی اتاقم و به سمت دفترچه یادداشتم هجوم بردمو شروع به نوشتن کردم
امروز خیلی خوش گذشت اولین روزم در کره بود البته اتفاقای زیادی افتاد و هنوز نمیدونم که چرا آدمای اون پسره اسمش چی بود؟ آهان تهیونگ
امیدوارم که اون پسره نامجون رو دوباره ببینم
• دیگه کم کم آنتونی رو از یاد میبرمخب خب خب اینم پارت جدید 😍
فردا امتحان زبان داشتم برای همین نمیخوندم و حوصله ام سر رفت به خاطر همین نوشتم😍😂
YOU ARE READING
my bulling love
Teen Fictionداستان درباره ی دختری به اسم چوی یونگ هو هست که تو آمریکا زندگی میکنه و با دوست پسرش به هم زده و میخواد که اونو فراموشش کنه و با پدرش به کره میرن و یونگ هو خیلی دختر عدالت طلبی هست و از قلدرا بدش میاد و تهیونگ هم رئیس یکی از اکیپ های قلدر مدرسه شونه...