my bulling love part7

832 107 7
                                    

کم کم داشت خوابم میبرد که زنگ خورد😍
+زنگ تفریحا بهترین موقع از ساله
&آره خوبه
_خوب خوب خوب دختر کوچولوی ما هم که اینجاست
+آخ یادم رفته بود تو هم اینجایی🤦🏻‍♀️
"هوی ولش کن اون دختر رو
_دوباره این اومد خدااااا
_نزارین بیاد من با این کار دارم
"نمیزارمممم
یهو یه پسره دیگه از جاش بلند شد
*اگر اونو میخوای باید از رو جنازه من رد شی
_با کمال میل
"*یعنی هنوز نفهمیدی اون کیه؟ آخه حافظه اس تو داری؟
_مگه کیه که انقدر براتون مهمه هان؟
Teahyung
*به چشماش نگاه کنی میفهمی خره
برگشتم و به چشماش نگاه کردم یه لحظه شوک بهم وارد شد
_ ن..ن..نکنه این..این همون چشماست
"درسته اون همونه بلخره فهمیدی اوسکل😒
+وایستید ببینم اینجا دقیقا چه خبره؟ من کیم؟🧐
_تو...تو...
نتونستم جلوی خودمو بگیرم با شتاب بغلش کردم
+هی هی هی چیکار میکنی؟تو دیگه چه کوفتی هستی؟
Yong hoo
بازم اون پسره شروع کرد به حرف زدن

*هی بس کن نترسونش و با شدت به طرف ما اومد و اون رو از من جدا کرد+thank u*خواهش میکنمنامجون هم آدمای اون کُره خر رو پشت سر گذاشت و اومد پیش من "هی حالت خوبه؟+اهوم Teahyung_برید اونور*باید بشینی باهاش صحبت کنی این طوری بد تر میترسونیش _اون نترسیده هی ت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

*هی بس کن نترسونش
و با شدت به طرف ما اومد و اون رو از من جدا کرد
+thank u
*خواهش میکنم
نامجون هم آدمای اون کُره خر رو پشت سر گذاشت و اومد پیش من
"هی حالت خوبه؟
+اهوم
Teahyung
_برید اونور
*باید بشینی باهاش صحبت کنی این طوری بد تر میترسونیش
_اون نترسیده هی ت.....
*.......
".......
_*"کوش؟
&از در رفت بیرون
معطل نکردم و با سرعت به سمت در رفتم
Yung hoo
+آخ گشنمه😫
+ببخشید سالن غذا خوری کجاست؟
٪اونجا
+ممنون
+بلخره پیدات کردممممم
+سلام آجوما
~سلام عزیزم
+من غذا میخواستم
~بیا عزیزم غذای امروزمون کیمباپه
+ممنون
رفتم و روی یه میز نشستم و شروع کردم به خوردن ولی بلد نبودم چه شکلی بخورم
یه سوال خیلی مهم برام پیش اومد چرا هیچ کس اینجا نیست؟
Teahyung
_کجاستتت؟
"وایستا وایستا باید ببینم اون چه کاری میکرد وقتی که ما دعوا میکردیم یه کم فکر کنید
_گریه میکرد
*خب بعدش؟
_بازم گریه میکرد
*نه بعد از اون
_میرفت پیش هوسوک تا با هم غذا بخورن
"*_بدوییددددد
به سمت سالن غذاخوری رفتیم که بله هوسوک اونجا بود و داشت به یونگ هو...وایستا ببینم داره بهش غذا خوردن یاد میده؟😐
Yung hoo
+اه نمیشه اینو هیچ جوره خورد مگه میشه غذا خوردن انقدر سخت باشه😫😫
^میخوای کمکت کنم؟
+اهوم میشه؟
^آره بیا اینو اینطوری میکنی اینم اینطوری حالا میخوریش بگو آآآآآآآ
+آآآآآآآ
_هی بس کن هوسوک
+ااااااا دوباره اینا😨
"هی هوسوک این دیوونه شده
*بهتره بگیم شوکه شده
"بابا درس خون😒
^تهیونگ نزدیکش بشی مردی
_برو بابا
و دویید به سمت من
+hey hey hey whats happend?how i am?
^چی میگه؟
"ببین چیزی نیس فقط باید از اون دوری کنی
+اونو که خودم فهمیدم چون آدم خطرناکیه باید ازش فرار کنم ولی من از همه ی شما ها خطرناک ترمممم
دست به کار شدم و اول هوسوک رو ناکار کردم و بعد به سمت تهیونگ رفتم و بعدش نامجون وبعد جونگ کوک همشونو ناکار کردم
+دید؟من از همتون خطرناک ترم الانم میرم خونهههههه😒
_نه وایستا
+گمشو بابا
و با سرعت به سمت خونه رفتم

my bulling loveWhere stories live. Discover now