«Part 13»

6.7K 971 553
                                    

پاهاش رو از تخت آویزون کرد و دستهاش رو به هم گره زد. لبخند ملیحی به لب
گرفت و چشمهاش رو بست:

"آجوشی با من زندگی میکنی؟"

"پشنهادت رو در قبال قبول پیشنهادم، قبول میکنم کُ کُ!"

خنده کودکانه ای کرد. دوباره چشم هاش رو بست و بار دیگه پیشنهادی داد:

"آجوشی منو میبوسی؟"
"پشنهادت رو در قبال قبول پیشنهادم، قبول میکنم کُ کُ!"

دستش رو جلوی دهنش گرفت و خنده دندون نمایی کرد.

لبهاش رو تر کرد و بار دیگه پیشنهادی پیش گرفت تا دوباره با جمله دلبرانه آجوشیش مطابقت بده.
اما اینبار کس دیگه ای بجای جونگکوک پیشنهاد داد و چه کسی میتونست باشه جز اون شیطان؟

«آجوشی با کُ کُ به حموم میری؟»

جونگکوک با شنیدن تصور این جمله "چی" ای گفت و با گونه های قرمز از تخت پایین پرید. فکر حموم رفتن هم صورتش رو گرم میکرد.

اون شیطان دیوانه شده بود یا قصد دیوانه کردنش رو داشت!؟ در همین حین مادرش با زدن چند تقه به در، وارد اتاق شد و با دیدن صورت گلگون جونگکوک پرسشگر حال نامعلوم پسرش شد:

"چیزی شده؟ صورتت چرا قرمزه!"

"داشتیم میرفتیم حموم!"

لبش رو گاز گرفت. طبق معمول جمله اشتباهی گفت و حالا سعی در درست کردنش داشت.

هرچند مادر همیشه نظارگر این وجه جالب پسر بود:
"با کی میرفتی حموم؟!"

صورت جونگکوک رفته رفته قرمز تر شد و مادر از دیدن همچین تصویری، گیج تر، دست روی پیشونیش گذاشت.

تب هم نداشت پس چرا هذیون میگفت!؟

"نــــــه... من که با کسی هیچوقت حموم نمیرم. *لب زیرینش رو گاز گرفت* بده
زشته مامان... دیگه ازین حرفا نزنیا! من پسر بزرگیم!"

مادر از عکس العمل همیشه جالب پسر، خندید و لپ هاش رو کشید:

"میخوای ببرمت حموم ببینی هنوز بزرگ نیستی؟ تو پسر کوچولوی خودمی!"

چهره مادر ترسناک شد و با لبخند منظور داری که با ترکیب چشمهای ریز شده کمی
خطرناک به نظر میرسید، پرسید:

"پای یه دختر درمیونه؟ همون یورا؟ باباش که خوشتیپ و خوشگل بود حتما دخترش
هم لنگه باباشه! میخوای باهاش دوستیت رو رسمـ..."

جونگکوک بین حرفهاش پرید. چرا برعکس اون مادرش همیشه افکار منحرفانه ای به همراه داشت؟ یعنی مادرش هم از همین شیطان ها داشت؟

"مامان نــــه!! ولی... *روی تخت نشست* آجوشی بنظرت خوشتیپ بود؟"

مادرش هم کنارش نشست. چهره متفکرانه ای گرفت و سپس گفت:
"البته که آره. ولی حس میکنم قبلا دیدمش. هرچقدر که فکر کردم، یادم نیومد! تو مدرستون بوده یا...؟"

My Ajjussi 🥀Où les histoires vivent. Découvrez maintenant