graphic walls[Zayn]

۳۰_پیست

'زین'

خوب یک وقتایی برای اینکه به یک چیزی برسی باید تاوانی بدی.منم برا اینکه مطمئن شم کسی مزاحم منو مریدا نمیشه مجبور شدم کلبه هری برای یک شب رومانتیک آماده کنم.حالا باز خوبه شمع و رز خواست نگفت کاندوم برام بخر!

زنگ در خونه مریدا زدم.چند ثانیه بعد در باز شد و من دخترمو تو یک لباس تابستونی بامزه دیدم.

"هی پامکین"با پوزخند گفتم و سرتاپاش انالیز کردم.

" هی میسدر میستری!از این طرفا"مریدا با خنده گفت.

" اجازه میدی بیام تو؟"با طلبکاری پرسیدم.

"ببخشید...یکم شوکه شدم" مریدا گفت از جلو در کنار رفت تا من برم تو اپارتمانش.

"بپوش میخوام ببرمت یک جا خوب"

"زین...کت و هری ممکن ببینمون"مریدا با هول گفت.

"کت وهری فعلن توهمن..."با نیشخند گفتم که دیدم چشم غره ای رفت.

"اوکی...شوخی کردم...هری گفت کلبه اشو با رز و شمع تزیین کنم"

"کجا میریم این وقت شب؟؟"مریدا بحث عوض کرد.

"پیست اسکی؟؟؟تازه هنوز تاریک نشده که بدو حاضر شو"

"قرار هنر نمایی کنی برام؟؟"مریدا با خنده پرسید.

"اگه تا پنج دقیقه دیگه حاضر نشی خبری ازش نیست"مریدا مث فشنگ دوید سمت اتاقش تا حاضر شه.رو کاناپه روبرو تلویزیون نشستم که نگاهم افتاد به یک سری عکس که روی دیوار بود.بلند شدم و رفتم سمت عکس ها.اکثرش عکس بچگی مریدا و کاترین با یک دختر کوچکتر از اونا که فک کنم همون خواهر کوچک است که اتریشه.بعد نگاهم افتاد به پدرشون که تو عکس جوان تر بود.کم کم حس کردم داره دستم مشت میشه.

"من حاضرم"برگشتم سمت صدا و با دیدن تیپ مریدا ابروم رفت بالا.خوب باید اونجا خیلی حواسم بهش باشه چون آدم لاشی که به کسی که مال توه چشم داشته باشه زیاد هست.به سمت مریدا رفتم یکم با گوشه باندالا روسرش ور رفتم.

"اونجا از کنارم جم نمیخوری"گفتم انگشتمو از امتداد گوشش تا انتهای فکش و بعد چونه اش کشیدم.

"من کسی جز تو اونجا نمیشناسم"مریدا با لبخند گفت.

"گود گرل"با نیشخند گفتم و سریع به لب هاش توک زدم. دستشو گرفتم تا بریم.

*
**
*

" پسررر از این ورا"مایکل گفت و دستشو جلو اورد تا به سبک خودمون دست بدیم وهمو بغل کنیم.

"چطوری پسر؟؟"از بغلش بیرون امدم پرسیدم. دیدم با چشاش یک دور مریدا نگاه کرد و بعد منو نگاه کرد.

"من خوبم...معرفی نمیکنی؟؟"

"مریدا...دوست دخترم"دستمو دور کمر مری حلقه کردم و بخودم چسبوندمش.