5.جیمینی و یونگی هیونگ مشکوک ._.

1.1K 184 35
                                    

بعد برگشتنش به اتاق خودش ؛ دوباره رو تخت دراز کشیده بودُ به سقف نگاه میکرد.

داشت فکر میکرد که فردا قراره مدرسه رو چطور بگذرونه؟ چون امروز روز اول بود زودتر تعطیل شدن ولی از فردا باید ۷ بیدار میشد تا ۲ می موند حداقل.

یدور مرور کرد که با چه کسایی آشنا شده.
هوسوک،یونگی و ی پسره دیگه هم بود؛ اسمش چی بود؟جونگی؟جونگو؟عااا جونگکوک!

فکر کرد از اونجایی که تونسته به هوسوک و یونگی نزدیک بشه باید به جونگکوک هم نزدیک بشه...

چون خب ؛ خلاصه قرار بود ی مدت طولانی رو کنار هم بگذرونن!

هوسوک چون ی بتا بمب انرژی بود راحت تونسته بود باهاش ارتباط برقرار کنه...

چیزی که درباره یونگی متوجه شدم این بود که ی آلفا ی کم حرفه ؛ با این حال خیلی با نزدیکاش صمیمیه و جواب های دندان شکن و ضایع کننده زیادی هم برای گفتن داره...
اولاش مشخص بود که زیاد حوصلمون رو نداره فقط میخواست بریم ولی سعی میکرد به خاطر جین هم که شده تحملمون کنه.
بعد که برای دومین بار کنار هم جمع شدیم و بنظرش بچه های خوبی میومدیم سعی میکرد باهامون یکم هم که شده حرف بزنه ؛ حتی جوری شده بود که اگه ما رو به عنوان مخاطباش قرار میداد سعی میکرد کمتر از جمله های کوتاه استفاده کنه. بعد  مدتی اوکی شد و مثل بقیه راحت هم با من و جیمین حرف میزد که این خیلی خوب بود و جای خوشحالی داشت...

البته چیز مشکوکی که من متوجه شدم نگاه های خیره جیمین؛ به یونگی هیونگ و نگاه های یواشکی و کوتاه یونگی هیونگ به جیمین هیونگ بود...

البته باید بگم جیمین هیونگ خیلی ضایع به یونگی هیونگ زل میزد....
حداقل یونگی هیونگ یواشکی نگا میکرد ولی جیمین خیلی شیک و راحت زیر نگاه شکاریش گرفته بودش😂

خیلییی همو نگاه میکردن!
این عادی نیست پس حق دارم بگم مشکوکن ._.

یعنی رو هم کراش زدن؟یا جفتن؟فردا به زور هم شده باید یکاری کنم جیمین لمسش کنه ._.

جیمین نفهمه یونگی هیونگ که میفهمه ._.

بعدش مطمئنم جیمین میتونه ی کششی رو نسبت به هیونگ حس کنه اگه جفت باشن ._.

شاید یهو پرتش کنم تو بغلش ._.
شاید شیر توتفرنگیم رو بریزم روش که از یونگی هیونگ لباس بگیره و بعد یهو بفهمن ._.
شاید موقع پایین اومدن از پله ها هولش بدم جلو یونگی هیونگ و اون پرنسسی بگیرتش._.
بعد فکر کن جفت دربیان._.
جهلهلجهبجهرجاززامرلزننسلسا._____.
بعد بره رو صحنه آهسته باحاله._.
جلو همه تو حیاط ی کیس برن._.



اَیییییی اینا چیه فکر میکنم؟اینا فقط حدسیاته!
ولی خب اگه جفت باشن کاپل کیوتی میشن بنظرم._.
البته اگه بشن ._.

اصلا جیمین رو بیخیال خودم چی؟ ._.
یعنی چطوری جفتم رو میبینم؟ری اکشن اون لحظه ام چی میتونه باشه؟ .-.
اصلا اون از من کوچیک تره یا بزرگتر؟ ._.
الان کجاست؟ ._.
اصلا اون بهم فکر میکنه؟ ._.
مطمئنم ی آلفا ی هات گیرم میاد ._.
من ب این کیوتی ._.
دوست داشتنی ای ._.
مطمئنم اونم خیلی جذابه ._.
من آلفامو میخوام:(
میخوام برام بستنی بگیره :(
میخوام نازم کنه:(
ّبغلش میخوام:(
الان دلم میخواد فقط پیشم باشه....
گرم شده....
چرا یهو انقدر گرم شد؟پنجره که بازه!
آه فکر کردن به آلفام هم باعث میشه یچی زیر دلم بپیچه بهم‌‌‌...
اومیدوارم این چند وقت هم زود بگذره و بتونم پیداش کنم....

باید بخوابم!
فردا روز دوم و درسا هم شروع میشن....
گوشیم رو از پاتخی برمیدارم و بعد تنظیم ساعت میزارمش سر جاش و چشمام رو میبندم....

یادت نره کیم تهیونگ!
عملیات فردا.‌.‌.
فهمیدن این که آیا پارک جیمین با مین یونگی جفت هستن یا خیر؟!






تهیونگی ی درصدم فکر نمیکنه جفتش ردش کنه^~^
کیوت^~^
خب من اومدم .______.
خیلی دیر شد؟شرمندم:(
دلم تنگ شده بود اومدم :(
از ی طرف درسا واقعا زیاده و معلما هی فرت فرت امتحان میگرن از ی طرف دستم درد میکرد:(
البته الان بهتره....
مرسی از همتون♡
هرکی فردا امتحان داشت بگه براش دعا کنم اونم برا من دعا کنه ._.
اره امتحان دارم و الان بیدارم :]
نمیدونم واقعا چجوری قراره بیدار شم....

راستی بابت یک کا ویو هم ممنون^~^♡
خلاصه!
لاو یو عال~♡
شب خوبی داشته باشید:)

➪LOVELYWhere stories live. Discover now