"قدم چهل و شش: چه کوفتی داره اتفاق میوفته؟!"

2.3K 529 1.2K
                                    

های!

خوبید؟
امروز نتایج کنکور اومد و میدونم هر چی‌بگم
قبلا یه نفر بهتون گفته.
درنتیجه بجاش این پارت رو بهتون تقدیم میکنم تا
یکم حواستون از همه چی پرت شه.

با یه پارت طولانی اومدم^^

قسمت لری این پارت رو نیلو نوشته
و قسمت زیام رو من.

امیدوارم ازش لذت ببرین❤

***

دو ماه از اقامت لویی، هری و بقیه تو یونان میگذشت و همه چیز به طرز عجیبی خوب و آروم پیش میرفت. با اینکه لویی و لیام هر لحظه منتظر اتفاق عجیب و بدی بودن، اما انگار برای اولین بار تو زندگی شانس بهشون رو کرده بود.

هری الان نصف بارداریش رو گذرونده بود و سه ماهه بود. چند هفته میشد که دیگه مثل اوایل ویار های عجیب غریب نداشت و رفتار هاش خیلی بهتر شده بود. شکمش حالا به طرز قابل توجهی بالا اومده بود که باعث میشد دیگه نتونن از سوییتشون بیرون برن اما لویی خیالش راحت بود چون انقدری به هری و بچه ها عشق می‌ورزید که هر سه تاشون قوی و سالم باشن.

ساعت از سه نیمه شب هم گذشته بود و لویی عمیق ترین و بهترین خواب عمرش رو تجربه میکرد، اما فقط تا قبل از اینکه بدنش مثل زلزله تکون بخوره.

"لووووووو!"

لویی نمیدونست هری توی خواب داره صداش میزنه یا واقعیت. پس به پهلو چرخید و اصوات نامفهومی از خودش درآورد.

"لووویی!!!"

"همممم."

"بستنی توت فرنگی، آلوچه، سوفله پنیر، هندونه."

"همم؟"
لویی که فقط چند درجه هوشیارتر شده بود با تعجب پرسید و سرش رو بیشتر تو بالشت فرو کرد‌.

"اگه الان نخورمشون بچه هات منو میکشن."

شنیدن همین جمله کافی بود تا لویی رو از عالم خواب به دنیای فانی برگردونه و لویی سیخ سر جاش نشست.
"کی تو رو میکشه؟ هر کسی باید بدونه من قراره کونشو-"

لویی تند تند گفت اما وقتی چشمش به نگاه منتظر و مظلوم هری افتاد که دستش رو روی شکمش گذاشته بود، متوجه همه چیز شد.

"اوه...باشه ولی... میشه تا صبح صبر کنی؟"
لویی در حالی که چشم هاش رو می‌مالید با التماس گفت.

هری که برخلاف لویی اصلا خواب‌آلود نبود و دو زانو روی تخت نشسته بود سرش رو به معنی نه تکون داد و لویی احساس کرد که داره تو چشمای پپسر اشک جمع میشه پس سریع از روی تخت بلند و برق رو روشن کرد.
"باشه باشه هری، بیبی آروم باش. من همه شو هر جور شده برات پیدا میکنم. ببین، دارم لباس می پوشم، فقط گریه نکن. باشه؟"

Forest Boy [L.s]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt